1. dog in the manger
کسی که چیزی را نه خودش مصرف می کند نه می گذارد دیگران از آن استفاده ببرند،مناع الخیر،آدم بخیل
2. baby jesus was placed in a manger
عیسای نوزاد را در آخور قرار دادند.
3. he is a dog in the manger
نه خود خورد نه کس دهد
4. The horses were crunching their straw at their manger.
[ترجمه ترگمان]اسب ها کاه خود را در آخور خرد می کردند
[ترجمه گوگل]اسبها در کوره شان کاه می کردند
5. When I examined the manger where the feed had been put, I found oats and bran.
[ترجمه ترگمان]وقتی به آخور که غذا چیده شده بود نگاه کردم، جو و برن را دیدم
[ترجمه گوگل]وقتی که من مرغ را که خوراک آن را بررسی کرده بودم بررسی کردم، جو و بلوط یافتم
6. Should we put the baby in the manger?
[ترجمه ترگمان]باید بچه را در گهواره بگذاریم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما باید بچه را در منزل قرار دهیم؟
7. Benjamin then dug his hand into the empty manger and plucked out the remains of the horse's feed.
[ترجمه ترگمان]بنجامین دست خود را در آخور خالی کرد و بقایای خوراک اسب را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]بنیامین سپس دستش را به خاک خالی کشید و بقایای غذای اسب را از بین برد
8. We tried everything: a corner manger, a bucket in a tyre and even tipping the food on the ground.
[ترجمه ترگمان]همه چیز را امتحان کردیم: یک آخور کوچک، یک سطل در لاستیک و حتی غذای روی زمین
[ترجمه گوگل]ما همه چیز را مورد آزمایش قرار دادیم: یک اتاق نشیمن، یک سطل در یک تایر و حتی مواد غذایی بر روی زمین
9. Your manger had a hunch that you were the culprit, so she winged you.
[ترجمه ترگمان]آخور تو حدس زده بود که تو مجرم بودی، بنابراین اون تو رو بال زد
[ترجمه گوگل]منزل شما یک نفر بود که شما مجرم بودید، پس او شما را به بالندگی برد
10. Arthur as a baby, asleep in the manger straw.
[ترجمه ترگمان]آرتور به عنوان یک بچه در کاه لانه خوابیده بود
[ترجمه گوگل]آرتور به عنوان یک کودک، در کاه گاو خوابید
11. What a dog in the manger!
[ترجمه ترگمان]چه سگی در آخور است!
[ترجمه گوگل]چه سگ در مرغ
12. I won't be named a dog in the manger again. You shall stay: now then!
[ترجمه ترگمان]من دیگر اسم سگ را در آخور نخواهم گذاشت تو همین الان خواهی ماند
[ترجمه گوگل]من دیگر نمی توانم سگ را در منبر نامگذاری کنم شما باید بمانید!
13. The manger dropped in unannounced at the office several times a week.
[ترجمه ترگمان]The چندین بار در هفته به دفتر رفت
[ترجمه گوگل]چندین بار در هفته چندین بار در دفتر بی اداره به سر می برد
14. I am as a dog in the manger.
[ترجمه ترگمان]من به اندازه یک سگ در آخور هستم
[ترجمه گوگل]من مثل یک سگ هستم
15. Molly: I hear you hosted a manger from France and did a bad job.
[ترجمه ترگمان]مالی: شنیدم که میزبان یک مدیر از فرانسه بودی و کار بدی انجام دادی
[ترجمه گوگل]مولی: من می شنوم که شما یک فرانسوی را از فرانسه فرار کردید و کار بدی انجام دادید