کلمه جو
صفحه اصلی

navigable


معنی : قابل کشتیرانی
معانی دیگر : (رود و آبراه و غیره) قابل کشتیرانی، ناوپذیر، هدایت پذیر، راندپذیر

انگلیسی به فارسی

قابل کشتیرانی


قابل حمل، قابل کشتیرانی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: navigably (adv.), navigability (n.)
(1) تعریف: wide or deep enough to be traversed by ships.
مشابه: passable

- navigable waters
[ترجمه ترگمان] آب های قابل کشتیرانی
[ترجمه گوگل] آب های قابل حمل

(2) تعریف: capable of being steered or guided.

- a navigable aircraft
[ترجمه ترگمان] یک هواپیمای قابل کشتیرانی
[ترجمه گوگل] یک هواپیمای قابل حمل

• able to be navigated; passable, can be crossed; can be steered through
a navigable river or waterway is wide enough or deep enough for a boat to travel safely.

مترادف و متضاد

قابل کشتیرانی (صفت)
navigable, shippable

جملات نمونه

1. a navigable balloon
بالون هدایت شونده

2. a navigable river
رود قابل کشتیرانی (ناوپذیر)

3. rvand river is navigable
اروند رود قابل کشتیرانی است.

4. the confluence of those creeks created a huge navigable river
پیوستن آن نهرها رودی بزرگ و قابل کشتیرانی به وجود آورد.

5. The navigable channels have all been charted.
[ترجمه ترگمان]کانال های قابل کشتیرانی همگی مورد توجه قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]کانال های قابل حمل همه چیدمان شده اند

6. The river is navigable by vessels of up to 90 tons.
[ترجمه ترگمان]این رودخانه توسط کشتی های تا ۹۰ تن قابل کشتیرانی است
[ترجمه گوگل]رودخانه قابل حمل توسط کشتی های تا 90 تن

7. The Rhine is navigable from Strasbourg to the sea.
[ترجمه ترگمان]راین از استراسبورگ به دریا قابل کشتیرانی است
[ترجمه گوگل]راین از بندر استراسبورگ به دریا قابل حمل است

8. Since good navigable waterways run from Houston to Pittsburgh, they decided to ship the fabricated steel in barges.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که راه های خوب قابل کشتیرانی از هوستون تا پیتسبورگ اداره می شوند، آن ها تصمیم گرفتند که فولاد ساخته را در barges کشتی برانند
[ترجمه گوگل]از آنجایی که آبی های قابل حمل قابل حمل از هوستون به پیتسبورگ استفاده می کنند، تصمیم گرفتند فولاد ساخته شده را در بارگها حمل کنند

9. Most navigable waterways require dredging because of siltation. This is true when navigation penetratethe littoral zone.
[ترجمه ترگمان]اغلب آب های قابل کشتیرانی نیاز به لایروبی دارند، به دلیل siltation این امر زمانی درست است که کشتیرانی منطقه کرانه ای ساحلی را هدایت می کند
[ترجمه گوگل]اکثر آبراه های قابل حمل به علت خستگی، نیاز به گودبرداری دارند این درست هنگامی که ناوبری نفوذ به منطقه ساحلی است

10. This paper analyzes the navigable environment of water area of the base, demonstrate of navigable environment, ship navigation safety management and safety emergency reserve plan in that area.
[ترجمه ترگمان]این مقاله محیط قابل کشتیرانی منطقه آب را تجزیه و تحلیل می کند، محیط قابل کشتیرانی، مدیریت ایمنی کشتی ها و برنامه ذخیره اضطراری ایمنی در آن منطقه را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله محیط زیست قابل حمل از منطقه آب پایه را تجزیه و تحلیل، محیط زیست قابل حمل، مدیریت ایمنی ناوبری کشتی و طرح رزرو اضطراری ایمنی در این منطقه را تجزیه و تحلیل می کند

11. The river is navigable during the rainy season.
[ترجمه ترگمان]این رود در طول فصل بارانی قابل کشتیرانی است
[ترجمه گوگل]در فصل بارانی رودخانه قابل حمل است

12. The canal is navigable all the year.
[ترجمه ترگمان]این کانال در طول سال قابل کشتیرانی است
[ترجمه گوگل]کانال در تمام سال قابل حمل است

13. Without a rudder the ship was not navigable.
[ترجمه ترگمان]آن وقت بدون لنگر کشتی که قابل کش تیرانی بود، قابل کش تیرانی بود
[ترجمه گوگل]بدون یک قایق، کشتی قابل حمل نبود

Rvand river is navigable.

اروندرود قابل کشتیرانی است.


a navigable balloon

بالون هدایت‌شونده


پیشنهاد کاربران

navigable ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: قابل ناوبَری
تعریف: ویژگی آبراهی با پهنا و عمق مناسب برای عبور شناور|||متـ . ناوش پذیر


کلمات دیگر: