کلمه جو
صفحه اصلی

juxtapose


معنی : پهلوی هم گذاشتن، پیش هم گذاشتن
معانی دیگر : کنار هم گذاشتن، کنار به کنار قرار دادن

انگلیسی به فارسی

پیش هم گذاشتن، پهلوی هم گذاشتن


کنار هم قرار دادن، پهلوی هم گذاشتن، پیش هم گذاشتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: juxtaposes, juxtaposing, juxtaposed
• : تعریف: to bring together for the purpose of side-by-side comparison or contrast.
مشابه: compare

- She juxtaposed the two photographs to help her decide which would be better for the newspaper.
[ترجمه لیدا] او دو عکس را کنار هم قرار داد تا به کمک آنها تصمیم بگیرد کدام برای روزنامه بهتر است
[ترجمه ترگمان] او در کنار دو عکس اشاره کرد تا به او کمک کند تصمیم بگیرد کدام یک برای روزنامه بهتر خواهد بود
[ترجمه گوگل] او دو عکس را کنار هم قرار داد تا تصمیم بگیرد که برای روزنامه بهتر باشد

• place side by side (especially in order to compare)
if you juxtapose two things or ideas, you put them next to each other, or compare them, often in order to emphasize the difference between them; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] پهلوی هم گذاشتن

مترادف و متضاد

پهلوی هم گذاشتن (فعل)
juxtapose

پیش هم گذاشتن (فعل)
juxtapose

place side by side


Synonyms: appose, bring near, bring together, connect, pair, place in proximity, set side by side


جملات نمونه

1. we tried to juxtapose statues to produce the best effect
سعی کردیم به منظور ایجاد تاثیر بیشتر در بیننده،مجسمه ها را کنار هم قرار دهیم.

2. The display juxtaposed images from serious and popular art.
[ترجمه ترگمان]نمایش تصاویری از هنر جدی و مشهور
[ترجمه گوگل]این صفحه نمایش تصاویر متضاد از هنر جدی و محبوب است

3. Contemporary photographs are juxtaposed with a sixteenth century, copper Portuguese mirror.
[ترجمه ترگمان]عکس های معاصر در کنار یک قرن شانزدهم، آیینه مسی پرتغالی قرار دارند
[ترجمه گوگل]عکس های معاصر با یک قرن شانزدهم، آینه مورب پرتغالی همسو می شوند

4. When you juxtapose the two, you can see the difference.
[ترجمه احمدی] وقتی انها را کنار هم قرار میدهید تفاوتش را می بینید .
[ترجمه ترگمان]وقتی آن دو را تقسیم می کنید، تفاوت را خواهید دید
[ترجمه گوگل]وقتی این دو را کنار زده اید، می توانید تفاوت را مشاهده کنید

5. In the exhibition, abstract paintings are juxtaposed with shocking photographs.
[ترجمه ترگمان]در این نمایشگاه، نقاشی های انتزاعی با عکس های تکان دهنده همراه هستند
[ترجمه گوگل]در نمایشگاه، نقاشی های انتزاعی با عکس های تکان دهنده همراه هستند

6. The exhibition juxtaposes Picasso's early drawings with some of his later works.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه نقاشی های اوایل پیکاسو را با برخی از آثار بعدی خود به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]نمایشگاه نقاشی های اولیه پیکاسو را با بعضی از آثار بعدی خود مقایسه می کند

7. They are now often juxtaposed with previously scorned synthetics.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال حاضر همراه با synthetics که قبلا مورد استهزا قرار گرفته بودند قرار دارند
[ترجمه گوگل]آنها در حال حاضر اغلب با سنتتیکا که قبلا نادرست بوده اند، همسو می شوند

8. But she was not juxtaposed against an asexual image of respectability.
[ترجمه ترگمان]اما او نه تنها در مقابل جنسی غیر جنسی و غیر جنسی از احترام بود
[ترجمه گوگل]اما او در برابر یک تصویر غیرمعمول احترام قرار نگرفت

9. Brave personal sacrifices are juxtaposed with quirky moments.
[ترجمه ترگمان]فداکاری های فردی شجاع، همراه با لحظه های عجیب و ساکتم است
[ترجمه گوگل]فداکاری های شجاعانه با لحظات دمدمی کنار هم قرار می گیرند

10. These three examples, juxtaposed, serve to highlight the nature of educational change.
[ترجمه ترگمان]این سه مثال، در کنار هم، برای برجسته کردن ماهیت تغییر آموزشی خدمت می کنند
[ترجمه گوگل]این سه نمونه، کنار هم قرار می گیرند، در خدمت به ماهیت تغییرات آموزشی هستند

11. Juxtaposing criminal law and legal theory offers a number of intellectual enquiries.
[ترجمه ترگمان]قانون جزایی و نظریه حقوقی شماری از تحقیقات فکری را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]قانون مجازات قانونی و نظریه قانونی Juxtapos ارائه می دهد تعدادی از پرسش های فکری

12. Slacker is very funny indeed and highly innovative in its use of roving camera and juxtaposing various disparate conversations.
[ترجمه ترگمان]slacker در واقع بسیار مضحک است و به شدت با استفاده از دوربین roving و juxtaposing مکالمات مختلف متفاوت است
[ترجمه گوگل]Slacker بسیار خنده دار است و به شدت نوآورانه در استفاده از دوربین رووینگ و همکاری با مکاتبات مختلف است

13. Because interfaces juxtapose value systems, assumptions, needs, and languages, they create unmet needs.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که رابط ها شامل سیستم ها، فرضیات، نیازها و زبان ها هستند، نیازهای برآورده نشده را ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]از آنجا که رابط ها سیستم های ارزش، پیش فرض ها، نیازها و زبان ها را کنار هم قرار می دهند، نیازهای ناخوشایند را ایجاد می کنند

14. The horizontality of her fallen body is juxtaposed to the vertical thrust of the apartment building.
[ترجمه ترگمان]The بدن بی هوش او به سمت the عمودی ساختمان آپارتمان منتقل می شود
[ترجمه گوگل]افق بدن او افتاده است به سمت محوری عمودی ساختمان آپارتمان

His words are always juxtaposed in different combinations.

واژه‌های او همیشه در آمیزه‌های متفاوتی با هم ترکیب می‌شوند.


The huts were closely juxtaposed.

کلبه‌ها را تنگ هم ساخته بودند.


We tried to juxtapose statues to produce the best effect.

سعی کردیم به منظور ایجاد تأثیر بیشتر در بیننده، مجسمه‌ها را کنار هم قرار دهیم.


پیشنهاد کاربران

تقابل

- place side by side.
- to place things together or describe things together so that people can see how they are different.
- compare
- مقایسه می شود با . . . .
- قابل قیاس

The exhibition juxtaposes Picasso's early drawings with some of his later works

کنار هم قرار دادن دو چیز برای آشکار شدن تفاوتها و مقایسه آن دو

To put two objects next to each other for comparision

Contemporary fashion is juxtaposed against historic artifacts and art


کلمات دیگر: