1. He has no doubts about his manliness.
[ترجمه ترگمان]درباره مردانگی او هیچ شکی ندارد
[ترجمه گوگل]او در مورد مردانگی اش شک ندارد
2. He felt she had insulted his manliness.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد به مردانگی او توهین کرده است
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که او مردانگی او را محکوم کرده است
3. Old Yale encapsulated a tradition of manliness and honor.
[ترجمه ترگمان]یل پیر در سال های مردانگی و شرف encapsulated بود
[ترجمه گوگل]قدیمی ییل یک سنت انسانیت و افتخار را دربر گرفت
4. He seemed to exhibit courage and manliness when others chickened out.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او شجاعت و مردانگی خود را نشان می دهد که دیگران از آن می ترسند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که شجاعت و انسداد را زمانی که دیگران مرده بودند نشان دادند
5. His word "virtu," which a word that retains the Latin word for the word "man," vir virtu " best translated or, by our word, "manliness. "
[ترجمه ترگمان]کلام او \"virtu\" است که واژه ای است که کلمه لاتین را برای کلمه \"مرد\" حفظ می کند
[ترجمه گوگل]کلام او 'کوروش'، که یک کلمه است که واژه لاتین را برای کلمه 'مرد'، 'virtuous virtue' به بهترین شکل ترجمه می کند، و یا، با کلمه ما، 'مردانگی' '
6. Do I like my manliness?
[ترجمه ترگمان]از مردانگی خود خوشم می آید؟
[ترجمه گوگل]دوستت دارم را دوست دارم؟
7. I found a positive, well-rounded male ideal within Judaism that sees manliness not just in sexual conquest or sports prowess, but in wisdom, loyalty and other virtues.
[ترجمه ترگمان]من یک ایده مثبت و خوب مرد را در یهودیت دیدم که مردانگی را نه تنها در تسلط جنسی و یا مهارت ورزشی، بلکه در عقل، وفاداری و دیگر فضایل می بیند
[ترجمه گوگل]من یک ایده مثبت و منسجم مردمی را در یهودیت پیدا کردم که حسی را نه فقط در فتح فکری و توانایی ورزشی بلکه در خرد، وفاداری و دیگر فضایل
8. They regard admitting loneliness as weakness, as ridiculous and as an expression of a lack of manliness.
[ترجمه ترگمان]آن ها با اعتراف به تنهایی، به اندازه یک ضعف مفرط و به صورت فقدان مردانگی، احساس تنهایی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها احساس تنهایی را به عنوان ضعف، به عنوان مضحک و به عنوان بیان عدم انسداد در نظر می گیرند
9. If you could combine their features into one specimen of supreme manliness, their biceps would be as big as the forelimb of an ox and their neck as wide as an oak tree.
[ترجمه ترگمان]اگر می توانستید features را به یک نمونه از روغن عالی ترکیب کنید، biceps به بزرگی جثه یک گاو نر و گردن آن ها به بزرگی یک درخت بلوط بود
[ترجمه گوگل]اگر شما می توانید ویژگی های خود را به یک نمونه از مردانگی عالی ترکیب کنید، دوچرخه سواران می توانند همان اندازه بزرگتر از حدقه گاو و گردن آنها به اندازه یک درخت بلوط باشند
10. She was really fond of his strength, his wholesome looks, his manliness.
[ترجمه ترگمان]او واقعا به قدرتش علاقه مند بود، به ظاهر سالم او، مردانگی و مردانگی او
[ترجمه گوگل]او واقعا از قدرتش، به نظر میرسید، شادابی او، علاقهمند بود
11. So some men may feel the need to prove their manliness on the sly.
[ترجمه ترگمان]بنابراین بعضی از مردان باید مردانگی خود را در the ثابت کنند
[ترجمه گوگل]بنابراین برخی از مردان ممکن است نیاز به اثبات مردانگی خود را در حیله و تزویر
12. Independent man now wants a clingy woman to endorse his manliness and confirm his desirability in front of his mates.
[ترجمه ترگمان]مرد مستقل حالا می خواهد که یک زن clingy مردانگی خود را تایید کند و در مقابل رفقایش حرفه ای او را تایید کند
[ترجمه گوگل]مرد مستقل اکنون خواهان یک زن چسبیده است تا مردانگی او را تأیید کند و مورد علاقه خود را در مقابل همسرش تأیید کند
13. The modern Olympic Games, like the Greek Olympics, include manliness, rhythm, art, beauty, and balance.
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک مدرن مانند المپیک یونان شامل manliness، ریتم، هنر، زیبایی و تعادل می شوند
[ترجمه گوگل]بازی های المپیک مدرن، مانند المپیک یونان، شامل مردانگی، ریتم، هنر، زیبایی و تعادل است