کلمه جو
صفحه اصلی

latched


معنی : ضامندار، چفت دار
معانی دیگر : ضامندار، چفت دار

انگلیسی به فارسی

ضامن دار، چفت دار


قفل شده، ضامندار، چفت دار


مترادف و متضاد

ضامن دار (صفت)
latched

چفت دار (صفت)
latched

جملات نمونه

1. she latched onto my son at the party and didn't let him meet anyone else
در مهمانی انگل پسرم شد و نگذاشت او با کس دیگری آشنا شود.

2. The child latched onto his mother,unwilling to let her go.
[ترجمه ترگمان]کودک دهانش را قفل کرد و نمی خواست رهایش کند
[ترجمه گوگل]کودک روی مادرش قفل شد و تمایلی به اجازه او نداشت

3. Rob had latched onto me. He followed me around, sat beside me at lunch, and usually ended up working with me.
[ترجمه ترگمان] راب به من چسبیده بود او به دنبال من آمد و در کنار من در کنار من نشست و معمولا با من کار می کرد
[ترجمه گوگل]راب روی من چسبیده بود او مرا دنبال کرد، در کنار من نشسته بود و معمولا با من کار کرد

4. Unfortunately the press have already latched onto the story.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه مطبوعات پیش از این بر روی این موضوع پافشاری کرده اند
[ترجمه گوگل]متاسفانه مطبوعات در حال حاضر بر روی داستان قرار گرفته اند

5. He latched onto Sandy at the party and wouldn't go away.
[ترجمه ترگمان]او به سمت سندی رفت و از آنجا دور نشد
[ترجمه گوگل]او در حزب در سندی ایستاده و نمی خواهد برود

6. She soon latched onto the idea.
[ترجمه ترگمان]به زودی به فکر افتاد
[ترجمه گوگل]او به زودی روی این ایده قرار گرفت

7. I haven't really latched on to what you mean could you explain it again?
[ترجمه ترگمان]من واقعا به اون چیزی که منظورت بود گیر ندادم
[ترجمه گوگل]من واقعا به آنچه شما منظور می کنید چسبیده ام نمی تواند دوباره آن را توضیح دهد؟

8. The government have latched onto environmental issues to win votes.
[ترجمه ترگمان]دولت بر روی مسائل زیست محیطی برای برنده شدن رای داده است
[ترجمه گوگل]دولت برای رأی دادن به مسائل زیستمحیطی مشغول است

9. She latched onto me as soon as she arrived, and I had to spend the rest of the evening talking to her.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه او وارد شد به من چسبید و من مجبور شدم بقیه شب را با او صحبت کنم
[ترجمه گوگل]به محض اینکه وارد شد، او به من چسبیده بود و من مجبور بودم بقیه شب با او صحبت کنم

10. He latched on to 000 shares.
[ترجمه ترگمان]او on سهم به او داد
[ترجمه گوگل]او به 000 سهام دسترسی پیدا کرد

11. In the dancing party,a young girl latched onto the millionaire.
[ترجمه ترگمان]در جشن رقص، یک دختر جوان روی یک میلیونر نشسته بود
[ترجمه گوگل]در حزب رقص، یک دختر جوان بر روی میلیونر گرفتار شد

12. He closed the window and latched it.
[ترجمه ترگمان]پنجره را بست و چفت کرد
[ترجمه گوگل]او پنجره را بست و آن را قفل کرد

13. He latched onto us and we couldn't get rid of him.
[ترجمه ترگمان]اون روی ما گیر کرد و ما نتونستیم از شرش خلاص بشیم
[ترجمه گوگل]او به ما چسبیده بود و ما نمیتوانستیم او را خلاص کنیم

14. The collector knew that he had latched onto a rare antique.
[ترجمه ترگمان]The می دانست که روی یک عتیقه نادر چفت شده است
[ترجمه گوگل]گردآورنده می دانست که او روی یک عتیقه نادر است

پیشنهاد کاربران

نگهدارنده ( الکترونیک قدرت )


کلمات دیگر: