1. she latched onto my son at the party and didn't let him meet anyone else
در مهمانی انگل پسرم شد و نگذاشت او با کس دیگری آشنا شود.
2. The child latched onto his mother,unwilling to let her go.
[ترجمه ترگمان]کودک دهانش را قفل کرد و نمی خواست رهایش کند
[ترجمه گوگل]کودک روی مادرش قفل شد و تمایلی به اجازه او نداشت
3. Rob had latched onto me. He followed me around, sat beside me at lunch, and usually ended up working with me.
[ترجمه ترگمان] راب به من چسبیده بود او به دنبال من آمد و در کنار من در کنار من نشست و معمولا با من کار می کرد
[ترجمه گوگل]راب روی من چسبیده بود او مرا دنبال کرد، در کنار من نشسته بود و معمولا با من کار کرد
4. Unfortunately the press have already latched onto the story.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه مطبوعات پیش از این بر روی این موضوع پافشاری کرده اند
[ترجمه گوگل]متاسفانه مطبوعات در حال حاضر بر روی داستان قرار گرفته اند
5. He latched onto Sandy at the party and wouldn't go away.
[ترجمه ترگمان]او به سمت سندی رفت و از آنجا دور نشد
[ترجمه گوگل]او در حزب در سندی ایستاده و نمی خواهد برود
6. She soon latched onto the idea.
[ترجمه ترگمان]به زودی به فکر افتاد
[ترجمه گوگل]او به زودی روی این ایده قرار گرفت
7. I haven't really latched on to what you mean could you explain it again?
[ترجمه ترگمان]من واقعا به اون چیزی که منظورت بود گیر ندادم
[ترجمه گوگل]من واقعا به آنچه شما منظور می کنید چسبیده ام نمی تواند دوباره آن را توضیح دهد؟
8. The government have latched onto environmental issues to win votes.
[ترجمه ترگمان]دولت بر روی مسائل زیست محیطی برای برنده شدن رای داده است
[ترجمه گوگل]دولت برای رأی دادن به مسائل زیستمحیطی مشغول است
9. She latched onto me as soon as she arrived, and I had to spend the rest of the evening talking to her.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه او وارد شد به من چسبید و من مجبور شدم بقیه شب را با او صحبت کنم
[ترجمه گوگل]به محض اینکه وارد شد، او به من چسبیده بود و من مجبور بودم بقیه شب با او صحبت کنم
10. He latched on to 000 shares.
[ترجمه ترگمان]او on سهم به او داد
[ترجمه گوگل]او به 000 سهام دسترسی پیدا کرد
11. In the dancing party,a young girl latched onto the millionaire.
[ترجمه ترگمان]در جشن رقص، یک دختر جوان روی یک میلیونر نشسته بود
[ترجمه گوگل]در حزب رقص، یک دختر جوان بر روی میلیونر گرفتار شد
12. He closed the window and latched it.
[ترجمه ترگمان]پنجره را بست و چفت کرد
[ترجمه گوگل]او پنجره را بست و آن را قفل کرد
13. He latched onto us and we couldn't get rid of him.
[ترجمه ترگمان]اون روی ما گیر کرد و ما نتونستیم از شرش خلاص بشیم
[ترجمه گوگل]او به ما چسبیده بود و ما نمیتوانستیم او را خلاص کنیم
14. The collector knew that he had latched onto a rare antique.
[ترجمه ترگمان]The می دانست که روی یک عتیقه نادر چفت شده است
[ترجمه گوگل]گردآورنده می دانست که او روی یک عتیقه نادر است