کلمه جو
صفحه اصلی

maltreat


معنی : بدرفتاری کردن، بدکار کردن
معانی دیگر : بد رفتاری کردن (با)، سورفتار از خود نشان دادن، خشونت از خود نشان دادن (mistreat هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

بدرفتاری کردن، بدکار کردن


بدبختی، بدرفتاری کردن، بدکار کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: maltreats, maltreating, maltreated
مشتقات: maltreater (n.), maltreatment (n.)
• : تعریف: to treat badly, esp. with physical abuse.
مترادف: abuse, mistreat, misuse
مشابه: batter, disrespect, injure, manhandle, molest, persecute, punish, shaft, torture, wrong

- Severe bruising on his arms and legs suggested that the prisoner had been maltreated.
[ترجمه ترگمان] زخم های عمیقی روی دست ها و پاهایش نشان می داد که این زندانی با او بدرفتاری کرده است
[ترجمه گوگل] کبودی شدید بر روی سینه ها و پاها نشان می دهد که زندانی مرتکب شده است

• mistreat, abuse, treat poorly
if people or animals are maltreated, they are treated badly.

مترادف و متضاد

بدرفتاری کردن (فعل)
mistreat, ill-treat, manhandle, maltreat, misbehave

بد کار کردن (فعل)
maltreat

جملات نمونه

Woman felt that they were maltreated.

زن‌ها احساس می‌کردند که با آن‌ها بد رفتار می‌شود.


1. He had been badly maltreated as a child.
[ترجمه ترگمان]او به اندازه یک بچه بدرفتاری کرده بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کودک بدرفتاری کرده بود

2. He said that he was not tortured or maltreated during his detention.
[ترجمه ترگمان]او گفت که در طول بازداشت او شکنجه یا آزار نشده است
[ترجمه گوگل]او گفت که در طی بازداشت او شکنجه یا بدرفتاری صورت نگرفت

3. Officers were accused of maltreating prisoners.
[ترجمه ترگمان]افسران متهم به maltreating زندانی بودند
[ترجمه گوگل]افسران متهم به سوء رفتار با زندانیان شدند

4. Several of the prisoners had been maltreated.
[ترجمه ترگمان]چند نفر از اسیران با او بدرفتاری کرده بودند
[ترجمه گوگل]تعدادی از زندانیان مرتکب شده اند

5. They were severely maltreated, and were only released after the intervention of the International Committee of the Red Cross.
[ترجمه ترگمان]آن ها به شدت آزار داده شدند و تنها پس از مداخله کمیته بین المللی صلیب سرخ آزاد شدند
[ترجمه گوگل]آنها به شدت مورد سوء استفاده قرار گرفتند و تنها پس از مداخله کمیته بین المللی صلیب سرخ آزاد شدند

6. He knew that Keith was a bully, occasionally maltreated his wife, and owed Dempster Lumsden a considerable amount of money.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که کیث یک گردن کلفت بود و گاهی با همسرش بدرفتاری می کرد و خانم دمستر مقدار قابل توجهی از پول را به خانم دمستر بدهکار بود
[ترجمه گوگل]او می دانست که کیت یک قاتل بود، گاهی همسرش را بدرقه کرد و مبلغی قابل توجهی از دپسستر لمسدن داد

7. The animals were seriously maltreated.
[ترجمه ترگمان]حیوانات به شدت آزار و آزار دادند
[ترجمه گوگل]حیوانات به طور جدی زیر پا گذاشتند

8. The Xiongnu people didn't maltreat Zhongyuan people, let alone killed them for sacrifice.
[ترجمه ترگمان]مردم Xiongnu مردم را به قتل رساندند، چه رسد به این که آن ها را برای قربانی کردن بکشند
[ترجمه گوگل]مردم Xiongnu مردم Zhongyuan را خجالت نکشید، بجز اینکه آنها را به خاطر قربانی کشته شدند

9. It is forbidden to discriminate against, insult, maltreat or desert mental patients.
[ترجمه ترگمان]تبعیض قائل شدن در برابر توهین و توهین به بیماران روانی یا صحرا ممنوع است
[ترجمه گوگل]ممنوع است در مورد افراد مبتلا به اختلالات روانی، توهین، بدرفتاری و بیحوصلگی ممنوع باشد

10. People living in this world, don't maltreat yourself, so I make the commonly used to jog his memory.
[ترجمه ترگمان]مردمی که در این دنیا زندگی می کنند، خود را خسته نمی کنند، بنابراین من معمولا عادت دارم که حافظه او را کنترل کنم
[ترجمه گوگل]افرادی که در این دنیا زندگی می کنند، خودتان را سرزنش نکنید، به طوری که من معمولا به یاد خاطرات خود می پردازم

11. Maltreat what, don't also maltreat oneself.
[ترجمه ترگمان]maltreat چی، خودت را سرزنش نکن
[ترجمه گوگل]خوب، خودت را نیز نادیده نگیر

12. To be rough or brutal with; maltreat.
[ترجمه ترگمان]خشن بودن یا خشن بودن
[ترجمه گوگل]با خشونت و یا وحشیانه؛ بدبختی

13. Only very mean persons maltreat children.
[ترجمه ترگمان]فقط اشخاصی هستند که بچه maltreat هستند
[ترجمه گوگل]فقط بسیار معنی دارد که بچه ها خجالتی هستند

14. One of the counts against her is that she has maltreated her children.
[ترجمه ترگمان]یکی از موارد علیه او این است که او با بچه هایش بدرفتاری کرده است
[ترجمه گوگل]یکی از شماها علیه او این است که او فرزندانش را بدرقه کرده است

پیشنهاد کاربران

بد رفتاری کردن

– The animals were seriously maltreated
– He had been badly maltreated as a child
– Officers were accused of maltreating prisoners


کلمات دیگر: