1. Make love not war.
[ترجمه Mohammad Khazaii] عشق بورزید نه جنگ
[ترجمه محمد] باعشق جنگ نکن
[ترجمه ترگمان]عشق را جنگ نکنید
[ترجمه گوگل]عشق را جنگ نکن
2. She never expected him to make love to her there.
[ترجمه ترگمان]هرگز انتظار نداشت که او با او عشق بازی کند
[ترجمه گوگل]او هرگز انتظار نداشت او را در آنجا دوست داشته باشد
3. He wanted to make love to her.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست با او عشق بازی کند
[ترجمه گوگل]او می خواست عاشق او شود
4. He refused to make love before they were married.
[ترجمه ترگمان]او از عشق بازی قبل از ازدواج امتناع ورزید
[ترجمه گوگل]او از قبل از اینکه ازدواج کنند عشق ورزید
5. Parisians can cook. Parisians can make love.
[ترجمه ترگمان]پاریسی ها می توانند آشپزی کنند پاریسی ها می توانند عشق بازی کنند
[ترجمه گوگل]پاریسی ها می توانند طبخ کنند پاریسی ها می توانند عشق کنند
6. Next time we make love I want it perfect, with all the time in the world for each other.
[ترجمه ترگمان]دفعه بعد که عاشق می شویم، آن را عالی و با تمام زمان در دنیا برای هم دوست دارم
[ترجمه گوگل]بار دیگر ما را دوست دارم و می خواهم آن را کامل، با تمام وقت در جهان برای یکدیگر
7. When Harry and Kate make love, which is frequently, they go in for lots of lighted candles.
[ترجمه ترگمان]وقتی هری و کیت عشق بازی می کنند، که اغلب اوقات آن ها را به خاطر کلی شمع روشن می کنند
[ترجمه گوگل]وقتی هری و کیت عشق می کنند، اغلب اوقات برای شمع های نورانی زیاد می آیند
8. Would they make love all day at some hot, steamy house somewhere in this glittering cosmopolitan city?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها تمام روز را در یک خانه گرم و شرجی در جایی در این شهر بین المللی درخشان عشق بازی می کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها همه روز در برخی از خانه های گرم و شاد در جایی که در این شهر جهانگشایی پر زرق و برق هستند، عشق می ورزند؟
9. Races insult each other, and make war, and make love, and they may mix these activities up.
[ترجمه ترگمان]نژادها به یکدیگر توهین می کنند، جنگ می کنند، و با یکدیگر عشق بازی می کنند، و ممکن است این فعالیت ها را با هم ترکیب کنند
[ترجمه گوگل]مسابقات یکدیگر را محکوم می کنند و جنگ می کنند و عشق می ورزند و می توانند این فعالیت ها را به هم متصل کنند
10. Those options are limited: shoot, kill, make love, deceive, ambush -- that sort of thing.
[ترجمه ترگمان]آن گزینه ها محدود هستند: عکاسی، کشتن، ایجاد عشق، فریب، حمله - - این قبیل چیزها
[ترجمه گوگل]این گزینه ها محدود هستند: ساقه، کشتن، عاشق شدن، فریب دادن، کمین - این نوع چیزهاست
11. He discovered this every time he wanted to make love to her.
[ترجمه ترگمان]هر بار که می خواست با او عشق بازی کند این نکته را کشف می کرد
[ترجمه گوگل]او هر بار که می خواست عشق به او را پیدا کند، کشف کرد
12. He absolutely ached to make love to Rachel, he would have done anything to see her naked.
[ترجمه ترگمان]او به کلی از عشق بازی با ریچل درد می کرد، حاضر بود هر کاری کرده باشد تا لخت او را ببیند
[ترجمه گوگل]او کاملا عاشق راشل بود، او هر کاری برای دیدن او برهنه انجام داد
13. And yet another moral occurs to me now: Make love when you can. It's good for you. Kurt Vonnegut
[ترجمه ترگمان]و با این حال، حالا دیگر نتیجه اخلاقی دیگری به ذهنم می رسد: هر وقت که می توانی عشق بازی کن برای تو خوب است کرت Vonnegut
[ترجمه گوگل]و در عین حال، اخلاقیات دیگری هم برای من به وجود می آید: هنگامی که می توانید عشق را دوست داشته باشید برای شما خوب است کورت وونگوت
14. Anyway it was make love not war and that kind of thing seemed to go along with it, y'know.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، عشق به جنگ و این جور چیزها به نظر می رسید که با آن همراه باشد
[ترجمه گوگل]به هر حال عشق جنگ نبود و این چیزی بود که به نظر می رسید با آن همراه شود