کلمه جو
صفحه اصلی

lay on


معنی : حمله کردن، یورش کردن، گستردن
معانی دیگر : 1- روی چیزی مالیدن یا پراکنده کردن (مثل رنگ بر دیوار) 2- حمله کردن به، ضربات مکرر زدن، ضربه زدن

انگلیسی به فارسی

تدارک دیدن


مکررا گفتن


مترادف و متضاد

حمله کردن (فعل)
attack, souse, aggress, assail, impinge, lay on, set on

یورش کردن (فعل)
lay on

گستردن (فعل)
spread, propagate, lay on, streak, strive

Provide (food or drinks) for free


Repeatedly say (particular things)


جملات نمونه

1. I lay on my back and looked up at the stars.
[ترجمه ترگمان]به پشت دراز کشیدم و به ستاره ها نگاه کردم
[ترجمه گوگل]من پشت سرم گذاشتم و ستاره ها را نگاه کردم

2. A coil of rope lay on the beach.
[ترجمه ترگمان]یک حلقه طناب روی ساحل افتاده بود
[ترجمه گوگل]یک سیم پیچ از طناب در ساحل قرار دارد

3. He lay on the beach, sifting the sand through his fingers.
[ترجمه ترگمان]او روی ساحل دراز کشیده بود و شن ها را در میان انگشتانش الک می کرد
[ترجمه گوگل]او در ساحل قرار داشت، شن و ماسه را از طریق انگشتانش ریخت

4. We lay on our backs under the tree.
[ترجمه ترگمان]پشت درختی دراز کشیدیم
[ترجمه گوگل]ما در پشت درختانمان قرار گرفتیم

5. No matter what he talks he likes to lay on the colours.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که او چه می گوید دوست دارد روی رنگ ها دراز بکشد
[ترجمه گوگل]مهم نیست که او صحبت می کند، دوست دارد در رنگ ها قرار بگیرد

6. They lay on free entertainment at the club every day.
[ترجمه ترگمان]هر روز در باشگاه تفریح می کردند
[ترجمه گوگل]آنها هر روز در باشگاه سرگرمی آزاد قرار می گیرند

7. The animal lay on the ground, its whole body twitching and jerking.
[ترجمه ترگمان]حیوان روی زمین افتاده بود و تمام بدنش می لرزید و تکان می خورد
[ترجمه گوگل]حیوان بر روی زمین فرود می آید، تمام بدن آن را تکان می دهد و تکان می دهد

8. Coils of rope lay on the quayside.
[ترجمه ترگمان]بار انداز روی زمین بار انداز دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]کویل طناب در کوچه قرار دارد

9. A leaden weight lay on her heart as she waved him goodbye.
[ترجمه ترگمان]وقتی دستش را برای خداحافظی تکان می داد، بار سنگینی بر قلبش افتاده بود
[ترجمه گوگل]وزن سرب در قلب او، او را خداحافظی کرد

10. They lay on the firm sands, listening to the plaintive cry of the seagulls.
[ترجمه ترگمان]روی شن ها دراز کشیده بودند و به صدای ناله های رقت انگیز مرغان دریایی گوش می دادند
[ترجمه گوگل]آنها بر روی شنهای شرکت قرار می گیرند، گوش دادن به گریه های گنگ ماهرانه

11. Stars twinkled above them as they lay on the hill.
[ترجمه ترگمان]همچنان که روی تپه دراز کشیده بودند، ستارگان بالای سرشان برق می زدند
[ترجمه گوگل]ستاره ها در بالای تپه ها به هم چسبیده اند

12. A thin, veined hand lay on the coverlet.
[ترجمه ترگمان]دستی نازک و خون آلود روی روانداز قرار داشت
[ترجمه گوگل]یک دست نازک و رشته ای روی پرده پوشیده بود

13. An open suitcase lay on her bed.
[ترجمه ترگمان]یک چمدان باز روی تختش افتاده بود
[ترجمه گوگل]یک چمدان باز روی تختش گذاشت

14. He was kicked and punched as he lay on the ground.
[ترجمه ترگمان]او لگد زده و با مشت روی زمین افتاده بود
[ترجمه گوگل]او روی زمین لگد زد و ضربه زد

15. A thick layer of dust lay on the furniture.
[ترجمه ترگمان]قشر ضخیمی از گرد و خاک روی مبل ها افتاده بود
[ترجمه گوگل]لایه ضخیم گرد و غبار بر روی مبلمان قرار می گیرد

پیشنهاد کاربران

اماده کردن تدارک دیدن

دراز کشیدن

گسترده شدن، گسترش یافتن

فراهم کردن تامین کردن، تدارک دیدن


کلمات دیگر: