1. she is a martyr to her rheumatism
او از رماتیسم رنج می برد.
2. to make a martyr of oneself
به خود ستم روا داشتن
3. anyone who dies for his faith and ideas is considered a martyr
هر کسی که به خاطر ایمان و عقیده ی خود کشته شود شهید محسوب می شود.
4. she cleans our shoes every night because she enjoys being a martyr
او هر شب کفش های ما را تمیز می کند چون دوست دارد خود را مظلوم جلوه دهد.
5. The tyrant dies and his rule ends, the martyr dies and his rule begins.
[ترجمه ترگمان]ستمگر می میرد و حکومتش به پایان می رسد، شهید می میرد و حکومت او شروع می شود
[ترجمه گوگل]ستمکار می میرد و حکومت او به پایان می رسد، شهید می میرد و حکومت او شروع می شود
6. It is better to be a martyr than a confessor.
[ترجمه ترگمان]بهتر است یک شهید از یک کشیش اقرار نی باشد
[ترجمه گوگل]بهتر است یک شهید از یک عیسی باشد
7. Killing him would only make him a martyr.
[ترجمه ترگمان]کشتن اون فقط اونو شهید می کنه
[ترجمه گوگل]کشتن او تنها او را شهید می کند
8. He always acts the martyr when he has to do the housework.
[ترجمه ترگمان]او همیشه وقتی که باید کاره ای خانه را انجام دهد شهید عمل می کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که او برای انجام کارهای خانه کار می کند، همیشه شهید می شود
9. A simple plaque marks the spot where the martyr died.
[ترجمه ترگمان]یک پلاک ساده جایی است که شهید در آن مرد
[ترجمه گوگل]پلاک ساده نشانه ای از جایی که شهید درگذشت
10. She's a martyr to her nerves.
[ترجمه ترگمان]اون برای اعصابش شهید شده
[ترجمه گوگل]او شهید به اعصاب خود است
11. She's a martyr to her arthritis.
[ترجمه ترگمان]اون برای ورم مفاصل خودش شهید شده
[ترجمه گوگل]او شهید به آرتریت او است
12. John like to make a martyr of himself.
[ترجمه ترگمان]جان \"میخواد خودش رو فدا کنه\"
[ترجمه گوگل]جان دوست دارد شهید خود را بسازد
13. I think she rather relishes the role of martyr.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم او بیشتر از نقش شهید لذت می برد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که او فقط نقش شهید را تحسین می کند
14. I feel like a martyr to this vacuum cleaner.
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم یک شهید برای این جارو برقی است
[ترجمه گوگل]من به این جارو برقی شهیدم
15. He makes a martyr of himself whenever it's his turn to do the housework.
[ترجمه ترگمان]هر وقت نوبت به کاره ای خانه برسد خودش را فدا می کند
[ترجمه گوگل]او هر وقت به نوبت خود برای انجام کارهای خانه کار می کند شهید خود می کند