کلمه جو
صفحه اصلی

magnetize


معنی : کشیدن، اهن ربا کردن
معانی دیگر : مغناطیس کردن، آهن ربا کردن، کشندا کردن یا شدن، برکشند شدن یا کردن، مجذوب کردن، شیفته کردن، (قدیمی) رجوع شود به: hypnotize، مغناطیسی کردن، شیفتن

انگلیسی به فارسی

مغناطیسی کردن، کشیدن، شیفتن


مغناطیسی کردن، اهن ربا کردن


مغناطیسی، کشیدن، اهن ربا کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: magnetizes, magnetizing, magnetized
مشتقات: magnetizable (adj.), magnetization (n.)
(1) تعریف: to cause to become a magnet.

(2) تعریف: to attract by means of personal magnetism; enthrall; captivate.

• make magnetic; mesmerize, attract in a strong manner as if with a magnet, spellbind (also magnetise)
if you magnetize a substance or object, you give it the power to draw iron or steel towards it.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] مغناطیس شدن

مترادف و متضاد

کشیدن (فعل)
trace, figure, heave, string, stretch, drag, pluck, draw, haul, weigh, pull, avulse, drain, strap, lave, suffer, subduct, thole, shove, chart, plot, experience, lengthen, hale, drawl, entrain, evulse, snick, magnetize, trawl

اهن ربا کردن (فعل)
magnetize

جملات نمونه

1. Each worker has to carry a magnetized plastic entry card.
[ترجمه ترگمان]هر کارگر باید کارت ورود پلاستیکی مغناطیسی را حمل کند
[ترجمه گوگل]هر کارگر باید یک کارت ورودی پلاستیکی مغناطیسی حمل کند

2. You can magnetize a needle by rubbing it with a magnet.
[ترجمه ترگمان]تو می تونی یه سوزن رو با یه آهن ربا به هم بزنی
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک سوزن را با مالیدن آن با یک آهنربا جاذب کنید

3. His dark flashing eyes seemed to magnetize her.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که چشمان سیاهش به او دوخته شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد چشم های تاریک چشمک زن او را جذب کند

4. He was magnetized by her beauty.
[ترجمه ترگمان]از زیبایی او مغناطیسی شده بود
[ترجمه گوگل]او زیبایی او را مغناطیسی کرد

5. This screwdriver has been magnetized.
[ترجمه ترگمان] این پیچ گوشتی خیلی مغناطیسی شده
[ترجمه گوگل]این پیچ گوشتی مغناطیسی شده است

6. He magnetized the crowd with his beautiful voice.
[ترجمه ترگمان]با صدای زیبایش جمعیت را مغناطیسی کرد
[ترجمه گوگل]او صدای زیبای او را مغناطیسی کرد

7. This needle has been magnetized.
[ترجمه ترگمان] این سوزن مغناطیسی شده
[ترجمه گوگل]این سوزن مغناطیسی شده است

8. She can magnetize a theatre audience.
[ترجمه ترگمان]او می تواند تماشاگران تئاتر را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]او می تواند مخاطبان تئاتر را جذب کند

9. Cities have a powerful magnetizing effect on young people.
[ترجمه ترگمان]شهرها تاثیر magnetizing قدرتمندی بر جوانان دارند
[ترجمه گوگل]شهرهای دارای تأثیر قدرتمند مغناطیس بر جوانان است

10. It is being increasingly used to detect weakly magnetized features such as postholes, and more deeply buried sites.
[ترجمه ترگمان]آلوئه ورا به طور فزاینده ای برای شناسایی ویژگی های مغناطیسی ضعیف مانند postholes و مکان های دفن زباله بسیار مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این به طور فزاینده ای برای تشخیص ویژگی های ضعیف مغناطیسی مانند postholes و سایت های عمیق تر دفن می شود

11. Magnetic ink a magnetized ink that can be read both by humans and by electronic machines.
[ترجمه ترگمان]مرکب مغناطیسی یک مرکب مغناطیسی است که می تواند هم توسط انسان و هم توسط ماشین های الکترونیکی خوانده شود
[ترجمه گوگل]جوهر مغناطیسی جوهر مغناطیسی که می تواند توسط انسان و توسط دستگاه های الکترونیکی خوانده شود

12. Students are always magnetized by her teaching.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان همیشه با تدریس او مغناطیسی می شوند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان همیشه با آموزش خود مغناطیسی می کنند

13. This disco magnetized young people.
[ترجمه ترگمان] این young مغناطیسی این دیسکو
[ترجمه گوگل]این دیسکو جوانان را مغناطیسی می کند

14. But thought alone will not completely magnetize you.
[ترجمه ترگمان]اما فکر کردم که به تنهایی تو را از دست نخواهد داد
[ترجمه گوگل]اما تنها فکر شما به طور کامل شما را جذب نمی کند

15. Traditional buildings magnetize more tourists from other places and bring more consumers and opportunities.
[ترجمه ترگمان]ساختمان های سنتی توریست های بیشتری را از مکان های دیگر جذب می کنند و مصرف کنندگان و فرصت های بیشتری را می آورند
[ترجمه گوگل]ساختمان های سنتی، گردشگران بیشتری را از مکان های دیگر جذب می کنند و مصرف کنندگان و فرصت های بیشتری را به ارمغان می آورند

magnetized needle

سوزن آهن‌ربا شده، سوزن کشندا شده


His words magnetized all of us.

سخنان او همه‌ی ما را گرفت.



کلمات دیگر: