1. Each worker has to carry a magnetized plastic entry card.
[ترجمه ترگمان]هر کارگر باید کارت ورود پلاستیکی مغناطیسی را حمل کند
[ترجمه گوگل]هر کارگر باید یک کارت ورودی پلاستیکی مغناطیسی حمل کند
2. You can magnetize a needle by rubbing it with a magnet.
[ترجمه ترگمان]تو می تونی یه سوزن رو با یه آهن ربا به هم بزنی
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک سوزن را با مالیدن آن با یک آهنربا جاذب کنید
3. His dark flashing eyes seemed to magnetize her.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که چشمان سیاهش به او دوخته شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد چشم های تاریک چشمک زن او را جذب کند
4. He was magnetized by her beauty.
[ترجمه ترگمان]از زیبایی او مغناطیسی شده بود
[ترجمه گوگل]او زیبایی او را مغناطیسی کرد
5. This screwdriver has been magnetized.
[ترجمه ترگمان] این پیچ گوشتی خیلی مغناطیسی شده
[ترجمه گوگل]این پیچ گوشتی مغناطیسی شده است
6. He magnetized the crowd with his beautiful voice.
[ترجمه ترگمان]با صدای زیبایش جمعیت را مغناطیسی کرد
[ترجمه گوگل]او صدای زیبای او را مغناطیسی کرد
7. This needle has been magnetized.
[ترجمه ترگمان] این سوزن مغناطیسی شده
[ترجمه گوگل]این سوزن مغناطیسی شده است
8. She can magnetize a theatre audience.
[ترجمه ترگمان]او می تواند تماشاگران تئاتر را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]او می تواند مخاطبان تئاتر را جذب کند
9. Cities have a powerful magnetizing effect on young people.
[ترجمه ترگمان]شهرها تاثیر magnetizing قدرتمندی بر جوانان دارند
[ترجمه گوگل]شهرهای دارای تأثیر قدرتمند مغناطیس بر جوانان است
10. It is being increasingly used to detect weakly magnetized features such as postholes, and more deeply buried sites.
[ترجمه ترگمان]آلوئه ورا به طور فزاینده ای برای شناسایی ویژگی های مغناطیسی ضعیف مانند postholes و مکان های دفن زباله بسیار مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این به طور فزاینده ای برای تشخیص ویژگی های ضعیف مغناطیسی مانند postholes و سایت های عمیق تر دفن می شود
11. Magnetic ink a magnetized ink that can be read both by humans and by electronic machines.
[ترجمه ترگمان]مرکب مغناطیسی یک مرکب مغناطیسی است که می تواند هم توسط انسان و هم توسط ماشین های الکترونیکی خوانده شود
[ترجمه گوگل]جوهر مغناطیسی جوهر مغناطیسی که می تواند توسط انسان و توسط دستگاه های الکترونیکی خوانده شود
12. Students are always magnetized by her teaching.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان همیشه با تدریس او مغناطیسی می شوند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان همیشه با آموزش خود مغناطیسی می کنند
13. This disco magnetized young people.
[ترجمه ترگمان] این young مغناطیسی این دیسکو
[ترجمه گوگل]این دیسکو جوانان را مغناطیسی می کند
14. But thought alone will not completely magnetize you.
[ترجمه ترگمان]اما فکر کردم که به تنهایی تو را از دست نخواهد داد
[ترجمه گوگل]اما تنها فکر شما به طور کامل شما را جذب نمی کند
15. Traditional buildings magnetize more tourists from other places and bring more consumers and opportunities.
[ترجمه ترگمان]ساختمان های سنتی توریست های بیشتری را از مکان های دیگر جذب می کنند و مصرف کنندگان و فرصت های بیشتری را می آورند
[ترجمه گوگل]ساختمان های سنتی، گردشگران بیشتری را از مکان های دیگر جذب می کنند و مصرف کنندگان و فرصت های بیشتری را به ارمغان می آورند