کلمه جو
صفحه اصلی

malediction


معنی : لعن، لعنت، بد گویی
معانی دیگر : طعن و لعن، دشنام

انگلیسی به فارسی

لعنت، بدگویی، لعن


تسلیت، لعن، لعنت، بد گویی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: maledictive (adj.), maledictory (adj.)
(1) تعریف: the expression of a wish that evil or harm come to someone; curse.
مترادف: curse, imprecation
متضاد: blessing
مشابه: anathema, condemnation, damnation, hex, invective, jinx, spell

- She hurled one last malediction at him before she slammed the door and walked out of his life.
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه در را به هم بزند، آخرین malediction را به سوی او پرتاب کرد و از جانش بیرون رفت
[ترجمه گوگل] او قبل از اینکه او را از خانه بیرون بکشد و از زندگی اش بیرون برود، یکی از آخرین تسلیحات را به او داد
- In the story, the witch's malediction turned the handsome prince into a terrifying beast.
[ترجمه ترگمان] در این ماجرا، نفرین جادوگر آن شهریار زیبا را تبدیل به یک حیوان وحشتناک کرد
[ترجمه گوگل] در این داستان، خدایان جادوگر شاهزاده خوش تیپ را تبدیل به یک جانور وحشتناک کرد

(2) تعریف: slander; defamation.
مترادف: calumny, defamation, slander, smear
مشابه: abuse, accusation, aspersion, denunciation, discredit, invective, libel, obloquy, slur, vilification

• curse, imprecation; act of making a curse; slander

مترادف و متضاد

لعن (اسم)
ban, cursing, damnation, imprecation, malediction

لعنت (اسم)
curse, cuss, damnation, malediction, execration

بد گویی (اسم)
defamation, vituperation, vilification, detraction, obloquy, denunciation, malediction, gossip

curse


Synonyms: anathema, commination, curse word, cuss, cuss word, damn, damnation, damning, darn, denunciation, dirty name, dirty word, execration, expletive, four-letter word, imprecation, jinx, no-no, oath, swear word, whammy


Antonyms: blessing


جملات نمونه

1. It is a kind of malediction.
[ترجمه ترگمان]این یک جور نفرین است
[ترجمه گوگل]این یک نوع متدولوژی است

2. Its malediction has been unchanged in ethics and philosophy, and today it is maintained in psychoanalysis and the 'liberation of desire.
[ترجمه ترگمان]این malediction در اصول اخلاقی و فلسفه بدون تغییر بوده است، و امروزه در روان کاوی و رهایی از آرزوی، حفظ شده است
[ترجمه گوگل]معرفت آن در اخلاق و فلسفه تغییری نکرده است و امروزه در روانکاوی و «آزادی میل» حفظ شده است

3. With her dying breath, Queen Dido pronounced a malediction on Aeneas and all his descendants.
[ترجمه ترگمان]ملکه دیدو پس از مرگ خویش، برای آینیاس و همه نوادگان خویش یک نفرین فرستاد
[ترجمه گوگل]ملکه Dido با نفس نفس کشیدن خود را در مورد Aeneas و تمام فرزندانش تلفظ کرد

4. It is often claimed that there is the malediction prohibition in Daoism, and Buddhist monks simply reject such business.
[ترجمه ترگمان]اغلب ادعا می شود که این ممنوعیت لعنتی در Daoism وجود دارد و راهبان بودایی به سادگی چنین کاری را رد می کنند
[ترجمه گوگل]اغلب ادعا می شود که ممنوعیت خشونت در دائومیسم وجود دارد و راهبان بودایی به سادگی این تجارت را رد می کنند

5. The imperial malediction on factions has a more than curious parallel, as we shall see, in Chang's own philosophy of history and learning.
[ترجمه ترگمان]نفرین امپریالیستی بر جناح ها بیش از حد موازی است، همان طور که خواهیم دید، در فلسفه خود در تاریخ و آموزش
[ترجمه گوگل]تسلط امپریالیستی بر جناح ها، در فلسفه تاریخ و یادگیری چانگ، همانطور که مشاهده خواهد شد، بیش از کنجکاوی است

6. Would you turn their distress into a malediction?
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است distress را نفرین کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا دچار ترس و وحشت می شوید؟

7. He was answered with a torrent of malediction.
[ترجمه ترگمان]با فریادی از نفرین پاسخ داد
[ترجمه گوگل]او با طعنه و وحشی پاسخ داد

8. Shakespeare's remains were guarded by a malediction.
[ترجمه ترگمان]بقایای آثار شکسپیر توسط یک نفرین محافظت می شد
[ترجمه گوگل]باقی مانده شکسپیر توسط یک تبعیض محافظت شد

9. Malediction: No longer increases the effect of Curse of the Elements, but now also increases the periodic critical strike chance of your Corruption and Unstable Affliction spells by 3/6/9%.
[ترجمه ترگمان]malediction: دیگر اثر نفرین عناصر را افزایش نمی دهد، اما در حال حاضر، شانس ضربه حیاتی متناوب را برای فساد شما و بی ثبات کردن طلسم های Affliction تا ۳ \/ ۶ \/ ۹ % افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]جسمی: ​​دیگر اثر عارضه عناصری را افزایش نمی دهد، اما در حال حاضر احتمال حملات بحرانی بحرانی فساد و غلبه بر ناخودآگاه خود را 9/6 درصد افزایش می دهد

10. There isn't any malediction, denouncement and slander towards LuoJing was heard or read by the world in any time so far.
[ترجمه ترگمان]هیچ نفرین، denouncement و slander که نسبت به LuoJing در هر زمان تا آن زمان شنیده یا شنیده می شد، وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هرگونه تندخوانی، محکومیت و تقصیر نسبت به LuoJing در هر زمان تا کنون شنیده یا خوانده شده است

11. But like the movie mummies who invoke the malediction, the legend of the mummy's curse seems destined never to die.
[ترجمه ترگمان]اما مثل مومیایی ها که نفرین را طلب می کنند، افسانه نفرین مومیایی به نظر می رسد که هرگز نباید بمیرد
[ترجمه گوگل]اما مانند مومیاییهای فیلم که به نوعی متهم میشوند، افسانه لعنتی مومیایی به نظر میرسد که هرگز نباید بمیرد

12. As if that quest were not macabre enough in itself, I went as if under some sort of malediction.
[ترجمه ترگمان]انگار که این جستجو برای خودش به اندازه کافی ترسناک نبود، مثل این بود که زیر some
[ترجمه گوگل]همانطور که اگر این تلاش به اندازه کافی به اندازه کافی در خود نبود، به نظر می رسید که تحت نوعی از نوعی متانت قرار می گرفتم

13. Now the spell he had nurtured would become an old man's malediction.
[ترجمه ترگمان]اکنون طلسمی که او پرورش داده بود، نفرین پیرمرد شده بود
[ترجمه گوگل]اکنون طلسم که او را پرورش داده بود، تبدیل به یک بدبختی پیر می شود

14. From his very first steps among men, he had felt himself, later on he had seen himself, spewed out, blasted, rejected. Human words were, for him, always a raillery or a malediction.
[ترجمه ترگمان]از نخستین قدم های خود در میان مردها، خود را، که بعدها خود دیده بود، بی آن که خود دیده باشد، باز کرد و باز کرد کلمات انسانی، برای او، همیشه نوعی تمسخر یا یک نفرین بود
[ترجمه گوگل]از اولین گام های خود در میان مردان، او خود را احساس می کرد، بعدها او خود را دید، از بین رفته، منفجر شده، رد شد واژه های انسانی برای او همیشه یک روحانی و یا متدین بود

پیشنهاد کاربران

طلسم - نفرین



کلمات دیگر: