کلمه جو
صفحه اصلی

junket


معنی : سفر، سفر تفریحی، سور زدن، سفر تفریحی کردن، خوش گذرانی کردن
معانی دیگر : به سفر تجملی رفتن یا بردن، شیر نیمه دلمه شده که با شکر می خورند، سور، مهمانی، ضیافت، سفر تفریحی و پرخرج، سفر رسمی و تجملی کارمند دولت به خرج دولت (معمولا با تداعی منفی)

انگلیسی به فارسی

سفر تفریحی، سفر، خوش گذرانی کردن، سور زدن، سفرتفریحی کردن


نوشیدنی، سفر تفریحی، سفر، خوش گذرانی کردن، سور زدن، سفر تفریحی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: milk curdled with rennet, flavored, and sweetened, usu. eaten as a dessert.

(2) تعریف: an excursion, esp. one made by a public official at government expense.
مشابه: outing

(3) تعریف: a tour, esp. one made for professional purposes.
مشابه: tour

- The singer's junket included engagements in five cities.
[ترجمه ترگمان] این خواننده شامل engagements در پنج شهر می شود
[ترجمه گوگل] سرگرمی خواننده شامل پنج شهر بود
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: junkets, junketing, junketed
مشتقات: junketeer (junketer) (n.)
• : تعریف: to go on an official excursion at government expense.

• pleasure trip, excursion, picnic, outing; sweetened curdled milk (eaten as a dessert); official trip paid for by the government
take a pleasure trip; host a picnic; feast; entertain; go on a government paid trip
a junket is a trip or visit made by an official or a group of officials and paid for with public money; an informal word, used showing disapproval.
junket is a sweet dessert food made with milk and rennet.

مترادف و متضاد

a trip


Synonyms: excursion, outing, journey


سفر (اسم)
expedition, progress, travel, volume, book, tour, trip, journey, voyage, campaign, junket, pilgrimage, traveling, trek

سفر تفریحی (اسم)
junket

سور زدن (فعل)
junket

سفر تفریحی کردن (فعل)
junket

خوش گذرانی کردن (فعل)
riot, live in pleasure, frivol, junket

جملات نمونه

1. When she came in with the junket, the row had obviously developed.
[ترجمه ترگمان]وقتی با the وارد شد، ردیف ردیف به طور واضح رشد کرده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که او با نیویورک وارد شد، ردیف به وضوح پیشرفت کرد

2. So we have to use junket rennet.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما باید مایه پنیر junket استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین ما مجبور به استفاده از فرآورده های نوشیدنی هستیم

3. On this particular junket to Xiamen he was shopping for real estate.
[ترجمه ترگمان]در این مورد خاص به Xiamen که برای املاک و مستغلات خرید می کرد
[ترجمه گوگل]در این مورد خاص به Xiamen او برای املاک و مستغلات خرید

4. Shevchenko was in Moscow yesterday, for some publicity junket.
[ترجمه ترگمان]دیروز Shevchenko در مسکو بود، به خاطر سرگرمی publicity
[ترجمه گوگل]شوچنکو در روز گذشته در مسکو حضور داشت، برای برخی از تبلیغات خبری

5. Pretend you're in a junket and answer these questions.
[ترجمه ترگمان]وانمود کن که توی a و به این سوال ها جواب می دهی
[ترجمه گوگل]وانمود کنید که در جایی هستید و به این سوالات پاسخ می دهید

6. Today the bards must drink and junket.
[ترجمه ترگمان]امروزه the باید مشروب بخورند و تفریح کنند
[ترجمه گوگل]امروز بایدها باید نوشیدنی و نوشیدنی بپزند

7. Her junket won't change many Chinese minds but It'speak volumes about her party's changing priorities.
[ترجمه ترگمان]junket او بسیاری از ذهن های مردم چین را تغییر نمی دهند، اما در مورد اولویت های تغییر حزب او صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]اوقات فراغت بسیاری از ذهن ها را تغییر نخواهد داد اما جلوه های آن در مورد اولویت های تغییر حزب او تغییر می کند

8. Last week's stateside press junket for the new film was scotched after national journalists caught their planes, but for reasons unknown Godard missed his.
[ترجمه ترگمان]هفته گذشته stateside press برای فیلم جدید به تعویق افتاد و پس از آن که روزنامه نگاران ملی این هواپیماها را گرفتند، به دلایل نامعلومی از دست رفت
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران ایالات متحده در هفته گذشته برای فیلم جدید پس از آنکه روزنامه نگاران ملی به هواپیماهای خود رسیدند، چیده شدند، اما به دلایلی ناشناخته گودار گودر از دست داد

9. Or did his wife send him on a junket?
[ترجمه ترگمان]یا همسرش او را به سفر تفریحی فرستاده بود؟
[ترجمه گوگل]آیا همسرش او را به یک مهدکود فرستاده است؟

10. Usually you do a press junket in one place, and then you go to the next one.
[ترجمه ترگمان]معمولا شما یک junket را در یک مکان انجام می دهید و بعد به سراغ یکی دیگر می روید
[ترجمه گوگل]معمولا یک جاسوسی مطبوعاتی در یک مکان انجام می دهید، و سپس به یکی از موارد زیر بروید

11. They are and sour pork, almond junket, shrimp omelet and Chicken in and sour sauce.
[ترجمه ترگمان]این ها خوراک گوشت خوک و میگو و میگو و میگو و سس میگو و میگو هستند
[ترجمه گوگل]آنها عبارتند از: گوشت خوک، خمیر بادام، املت میگو و مرغ در و سس

12. Rennet is added too, which makes the milk clot and set firmly into a junket.
[ترجمه ترگمان]Rennet نیز اضافه می شود، که باعث لخته شدن شیر می شود و به طور محکم به درون یک junket تنظیم می شود
[ترجمه گوگل]لنست اضافه شده است، که باعث لخته شدن شیر و محکم کردن آن به یک نوشیدنی می شود

13. The answer seems to be a lot of time spent talking-as well as the odd junket.
[ترجمه ترگمان]پاسخ به نظر می رسد زمان زیادی صرف صحبت کردن - و همچنین the عجیب و غریب است
[ترجمه گوگل]پاسخ به نظر می رسد زمان زیادی را صرف صحبت کردن و همچنین junket عجیب و غریب

14. Great business relationships are forged on golf courses, fine restaurants, and the occasional junket.
[ترجمه ترگمان]روابط تجاری بزرگ در زمین های گلف، رستوران های خوب، و گاهی اوقات junket ساخته می شود
[ترجمه گوگل]روابط تجاری بزرگ در حوزه های گلف، رستوران ها و موارد جالبی گنجانده شده است

the unnecessary and costly junkets by high-ranking officials

سفرهای غیرضروری و پرهزینه‌ی کارمندان عالی‌رتبه


پیشنهاد کاربران

خوش گذرانی کردن


junket ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: سفر دعوتی
تعریف: سفر تجاری گرانی که مخارج آن را دولت یا شرکتی خاص می پردازد


کلمات دیگر: