1. The door knocker was a female figure in brass.
[ترجمه ترگمان]کوبه در، زنی بود که از جنس فولاد ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]ضربه گیر درب یک زن زن در برنج بود
2. I felt loath to sully the gleaming brass knocker by handling it.
[ترجمه ترگمان]از این که با کنار زدن آن ضربه برنجی براق را کثیف کنم، ناراحت شدم
[ترجمه گوگل]با دست زدن به آن، احساس ناخوشایندی داشتم که زنگ زدن برنج را برمیدارد
3. He brightens the brass knocker with a piece of cloth.
[ترجمه ترگمان]He برنجی را با یک تکه پارچه روشن می کند
[ترجمه گوگل]او با یک تکه پارچه را براق می کند
4. The knocker is oblong in shape, and of the kind our ancestors called " jaquemart ".
[ترجمه ترگمان]کوبه در شکل مستطیل است و اجداد ما آن را \"jaquemart\" نامیده اند
[ترجمه گوگل]ضربه گیر به شکل مستطیلی است و نوعی از اجداد ما به نام 'jaquemart' است
5. They are dressed up to the knocker.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طرف کوبه dressed
[ترجمه گوگل]آنها تا ضربه گیر لباس می پوشند
6. He lifted the heavy, metal door knocker and let it fall.
[ترجمه ترگمان]او کوبه سنگین و فلزی را بلند کرد و آن را رها کرد
[ترجمه گوگل]او ضربه کشنده درب سنگین و فلزی را برداشت و آن را سقوط داد
7. There is nothing particular about the knocker on the door, except that it is very large.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز خاصی در کوبه در وجود ندارد، مگر اینکه خیلی بزرگ باشد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز خاصی در مورد ضربه گیر در درب وجود ندارد، به جز اینکه بسیار بزرگ است
8. Open the door and see who the knocker is.
[ترجمه ق] در رو باز کن ببین کی در میزد؟یکی مزاحم شده بود.
[ترجمه ترگمان]در را باز کن و ببین که کوبه کجاست
[ترجمه گوگل]درب را باز کنید و ببینید که چه کسی ضربه گیر است
9. Falls the knocker of my door.
[ترجمه ترگمان]صدای کوبیدن در به گوشم رسید
[ترجمه گوگل]افتابگیر درب من
10. The knocker thudded against the front door.
[ترجمه ترگمان]کوبه در جلوی در ضربه زد
[ترجمه گوگل]ضربه محکم و ناگهانی در مقابل درب جلو حرکت کرد
11. The ringing of her neighbor knocker set her heart pounding.
[ترجمه ترگمان]صدای زنگ neighbor قلبش را به تپش واداشت
[ترجمه گوگل]زنگ بزرگراه همسایه او قلبش را تکان داد
12. The salesman pounded the door knocker.
[ترجمه ترگمان]فروشنده در را می کوبید
[ترجمه گوگل]این فروشنده ضربات درب را زد
13. Can you imagine a knocker winning anything?
[ترجمه ترگمان]میتونی تصور کنی که یه کوبه در حال برنده شدن داشته باشه؟
[ترجمه گوگل]آیا شما می توانید یک ضربه گیر برنده هر چیزی را تصور کنید؟
14. The elder of the men lifted the knocker and rapped.
[ترجمه ترگمان]زو سیما کوبه را بلند کرد و به کوبیدن آن پرداخت
[ترجمه گوگل]بزرگتر از مردان، ضربه کش را برداشته و رپید زده است