1. kingly food
خوراک شاهانه
2. the kingly form of government
نظام سلطنتی
3. desires the kingly crown . . .
که تاج کیانی کند آرزو . . . .
4. The sceptre is an attribute of kingly power.
[ترجمه ترگمان]عصای سلطنت نشانه قدرت شاهوار است
[ترجمه گوگل]اسکیتس یک ویژگی قدرت پادشاهی است
5. They thought that he should resume his kingly duties.
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کردند که باید وظایف شاهوار خود را ازسر بگیرد
[ترجمه گوگل]آنها فکر کردند که او باید وظایف پادشاهی خود را از سر بگیرد
6. Not all kings behave in a kingly way.
[ترجمه ترگمان]همه پادشاهان در یک راه شاهانه رفتار نمی کنند
[ترجمه گوگل]نه همه پادشاهان به صورت پادشاهی رفتار می کنند
7. From it stepped a very large, virile and kingly figure.
[ترجمه ترگمان]هیکل بسیار بزرگ، مردانه و شاهوار داشت
[ترجمه گوگل]از آن یک چهره بسیار بزرگ، ویلیر و پادشاه پدید آمد
8. Kingly even person sends a packet rice to him.
[ترجمه ترگمان]حتی یک نفر هم یک پاکت کاغذی به او می فرستد
[ترجمه گوگل]حتی یک شخص حتی یک شخص برنج بسته را به او می فرستد
9. In 16 John Davies of Hereford wrote that "good Will" played "kingly" roles.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۶ جان دیویس از Hereford نوشت که \"ویل خوب\" نقش شاهوار را بازی می کند
[ترجمه گوگل]در 16 جان دیویس از جوردفورد نوشت که 'خواسته خوب' بازی نقش 'پادشاه'
10. Afandi rides kingly horse, swiftly was like the ground return the home in.
[ترجمه ترگمان]اسب شاهوار و شاهوار را می راند، به سرعت مثل زمین بود که به خانه باز می گشت
[ترجمه گوگل]افندی سوار اسب پادشاه شد، به سرعت به زمین بازگشت و به خانه برگشت
11. All about kingly way CP content in this area issue.
[ترجمه ترگمان]همه چیز در مورد روش شاهوار در این حوزه وجود دارد
[ترجمه گوگل]همه چیز درباره محتوای kingly way CP در این منطقه موضوع است
12. Neither one person knows how to should execute kingly order.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از افراد نمی دانند چگونه باید نظم شاهوار را اجرا کنند
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی داند چگونه باید حکم پادشاهی را اجرا کند
13. Ah, what a kingly jest was it to open thy palm to a beggar to beg!
[ترجمه ترگمان]آه! چه شوخی شاهانه ای بود که کف تو را برای گدایی باز کنم!
[ترجمه گوگل]آه، چه شگفت انگیزی بود که کف دست خود را به گدایی ببخشد
14. He was a kingly and kindly figure, benevolent but not uninvolved.
[ترجمه ترگمان]او مردی شاهوار و مهربانی بود، خیرخواه، اما نه uninvolved
[ترجمه گوگل]او یک شاهزاده و مهربان بود، مهربان، اما نه غافلگیر شد
15. Where the kingly gold?
[ترجمه ترگمان]طلای شاهانه کجاست؟
[ترجمه گوگل]از کجا پادشاه طلا؟