کلمه جو
صفحه اصلی

malevolent


معنی : بد نهاد، نحس، بدخواه
معانی دیگر : بدجنس، بدسگال، دیوسیرت، دارای سونیت، نابکار، بدخواهانه، بدسگالانه، دیوسیرتانه، درموردستاره بخت نحس

انگلیسی به فارسی

بدخواه، بدنهاد، (درموردستاره بخت) نحس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: malevolently (adv.)
• : تعریف: wishing or doing evil to others; ill-willed; malicious.
متضاد: benevolent
مشابه: catty, destructive, evil, malicious, malign, malignant, miscreant, spiteful, vicious

- The spirits haunting this house are mischievous but not malevolent.
[ترجمه ترگمان] ارواح در این خانه آزار دهنده هستند اما شرور و شرور نیستند
[ترجمه گوگل] روحانی که این خانه را تحقیر می کنند، بدبخت هستند، اما بدبخت نیستند
- Since my promotion, the administrative assistant looks at me with a malevolent glare.
[ترجمه ترگمان] از وقتی که ترفیع گرفتم، دستیار اداری با یک نگاه شریرانه به من نگاه می کند
[ترجمه گوگل] از زمان ارتقاء من، دستیار اداری به من نگاه می کند با خیره شدن بدخواهانه

• malicious, wishing evil or harm to another, spiteful
malevolent people want to cause harm; a literary word.

مترادف و متضاد

Antonyms: amiable, harmless, kind, liking, loving


بد نهاد (صفت)
malign, ill-sorted, malevolent

نحس (صفت)
unlucky, infelicitous, malevolent

بدخواه (صفت)
sinister, malignant, malevolent

hateful


Synonyms: bad-natured, baleful, catty, despiteful, dirty, evil, evil-minded, hellish, hostile, lousy, malicious, malign, malignant, murder, murderous, pernicious, poison, rancorous, rough, sinister, spiteful, tough, vengeful, vicious, vindictive, waspish, wicked


جملات نمونه

1. a malevolent lie
دروغ نابکارانه

2. a malevolent old woman
پیرزن دیوسیرت

3. The central character is a malevolent witch out for revenge.
[ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی، یه جادوگر بد برای انتقام گرفتنه
[ترجمه گوگل]شخصیت مرکزی یک انتقام جنجالی بدخواهانه است

4. Her stare was malevolent, her mouth a thin line.
[ترجمه ترگمان]نگاهش حاکی از malevolent بود و دهانش یک خط نازک بود
[ترجمه گوگل]خیره شدن او خشن بود، دهانش خط نازک بود

5. We must thwart his malevolent schemes.
[ترجمه ترگمان] ما باید برنامه های شیطانی اون رو خنثی کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید طرح های بدخواه خود را خنثی کنیم

6. He gave her a dark, malevolent look.
[ترجمه ترگمان]نگاه dark و malevolent به او انداخت
[ترجمه گوگل]او به او نگاه تاریکی و بدخواهی داد

7. Classic gothic tale complete with governess heroine, malevolent atmosphere, and forbidding mansion.
[ترجمه ترگمان]داستان سبک گوتیک کامل با قهرمان governess، محیط malevolent، و کاخ forbidding
[ترجمه گوگل]داستان گوتیک کلاسیک با قهرمان افسانه ای، فضای ناسازگار و عمارت ممنوع است

8. A spiteful sprite, a malevolent kelpie.
[ترجمه ترگمان]یک جن ای بدجنس، یک kelpie بد malevolent
[ترجمه گوگل]یک دروغ گناهکار، یک بدخواهانه

9. A capricious and malevolent spirit, thing of shadows.
[ترجمه ترگمان]یک روح هوس آلود و شیطانی، چیز سایه ها
[ترجمه گوگل]یک روحیه فاسد و بدخواه، چیزی از سایه

10. The gusts are becoming malevolent, snapping the heads off the waves like daisies.
[ترجمه ترگمان]می وزد، malevolent می شود، سرها را مثل گل های داودی تکان می دهد
[ترجمه گوگل]نفخ ها در حال تبدیل شدن به خشونت هستند، سر و صدا را از امواج مانند مارماهی

11. The manikin threw a malevolent look at Corbett and fled into the darkness.
[ترجمه ترگمان]مجسمه، یک نگاه malevolent به)Corbett)انداخت و در تاریکی گریخت
[ترجمه گوگل]مانیکین یک نگاه بدبینانه به Corbett و به تاریکی فرار کرد

12. A malevolent demon was standing on his head.
[ترجمه ترگمان]یک شیطان malevolent بر سر او ایستاده بود
[ترجمه گوگل]دیو بدبخت روی سرش ایستاده بود

13. Looking at the pompous, malevolent priest in his humiliation, Jane knew he would never forget what she had done.
[ترجمه ترگمان]در حالی که به کشیش pompous و malevolent می نگریست، می دانست که هرگز کاری را که انجام داده بود فراموش نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]نگاهی به کشیش مشتاق و خشونت آمیز در تحقیرش، جین می دانست که هرگز فراموش نخواهد کرد که او چه کرده است

14. I have the feeling that all the malevolent forces in the world have turned on me.
[ترجمه ترگمان]من احساس می کنم که همه نیروهای شیطانی در جهان به من تبدیل شده اند
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم که تمام نیروهای بدخواه در جهان به من تبدیل شده اند

a malevolent old woman

پیرزن دیوسیرت


a malevolent lie

دروغ نابکارانه


پیشنهاد کاربران

having or showing a wish to do evil to others. تمایل به انجام یا ابراز کاری شریرانه نسبت به کسی

آسیب رسان

بد طینت

بدذات، بدسیرت

مضر

بد طینت، بد ذات، opposite of benevolent
Whishing to do evil and harm others
Malevolent forces /activity /ghosts
A Malevolent group plotting against the government

ب کسی میگن malevolent ک دوست داره ب هر طریقی ب دیگران آسیب بزنه


کلمات دیگر: