کلمه جو
صفحه اصلی

leftover


معنی : پس مانده، پس مانده غذا، بقایا، قایمانده
معانی دیگر : ته مانده، پس خور، نیم خورده، شب مانده، بساروب

انگلیسی به فارسی

پس مانده، قایمانده، پس مانده غذا، بقایا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a remainder or unused portion, esp. of food left uneaten after a meal.
مترادف: remainder, remnant, scrap
مشابه: butt, oddment, overage, residue, surplus
صفت ( adjective )
• : تعریف: left as an unused or uneaten portion.
مترادف: surplus
مشابه: extra, odd, remnant, residual, scrap, spare

- leftover beans
[ترجمه ترگمان] باقی مانده لوبیا
[ترجمه گوگل] لوبیا باقیمانده

• residue, remainder, remnant; portion of food which remains after a meal
remaining, unused; remaining from a meal (of a portion of food)
the leftovers from a meal are the food that has not been eaten.
you use leftover to describe an amount of something that remains after the rest has been used.
remaining, be residual

مترادف و متضاد

Antonyms: main meal


پس مانده (اسم)
excrement, tailing, residue, scum, refuse, picking, residuum, remainder, dreg, leftover, leavings

پس مانده غذا (اسم)
leftover, ort

بقایا (اسم)
rest, leftover, vestige, remains, reliquiae, remnants

قایمانده (صفت)
leftover

remaining, excess


Synonyms: extra, residual, surplus, unconsumed, uneaten, untouched, unused, unwanted


Antonyms: core, main, principle


remainder, remains


Synonyms: debris, leavings, legacy, oddments, odds and ends, orts, remnants, residue, scraps, surplus, survivor, trash


جملات نمونه

1. leftover food can make you ill
خوراک مانده ممکن است تو را مریض کند.

2. he left the leftover food in the refrigerator
خوراک پس مانده را در یخچال گذاشت.

3. we will hot up the leftover food
خوراک شب مانده را گرم خواهیم کرد.

4. The cook will utilise the leftover ham bone to make soup.
[ترجمه ترگمان]آشپز از ته مانده گوشت ران برای درست کردن سوپ استفاده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]آشپز با استفاده از استخوان ژله باقی مانده برای ساخت سوپ

5. The cook will utilize the leftover ham bone to make soup.
[ترجمه همایون] ما چندین تن غذای باقی مانده از جشن داریم.
[ترجمه مهرداد] پس از مهمانی ما، یه عالمه خوراک اضافی باقی مانده.
[ترجمه ترگمان]آشپز از باقیمانده استخوان ران برای درست کردن سوپ استفاده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]آشپز با استفاده از استخوان ژله باقی مانده برای ساخت سوپ

6. Leftover food and unwashed dishes cover the dirty counters.
[ترجمه همایون] هیچ غذایی بعد از وعده غذایی نمانده است.
[ترجمه مهرداد] پس از صرف غذا، چیزی اضافه نیومد.
[ترجمه ترگمان]که باقی غذا و شسته شده اون خونه کثیف رو پوشش میده
[ترجمه گوگل]مواد غذایی باقی مانده و ظروف بدون شستشو، شمارنده های کثیف را پوشش می دهد

7. They still slept with the lights on, a leftover from more dangerous times.
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز با چراغ های روشن می خوابیدند، باقی مانده از اوقات خطرناک
[ترجمه گوگل]آنها هنوز هم با چراغ خواب، یک باقی مانده از زمان های خطرناک خواب

8. She had no stomach for the leftover stew.
[ترجمه فاطمه عبدی] هیچ علاقه ای به خوردن باقیمانده خورش نداشت.
[ترجمه ترگمان]برای the سوپ شکمی نداشت
[ترجمه گوگل]او برای معجزات خونی معده ای نداشت

9. These narrow roads are a leftover from the days of horse - drawn carriages.
[ترجمه ترگمان]این جاده باریک باقی مانده از روزه ای پر از کالسکه ها است
[ترجمه گوگل]این جاده های باریک از روزهای واگن های کشیده شده اسب هستند

10. Use any leftover meat to make a curry.
[ترجمه ترگمان]از هر باقی مانده گوشت استفاده کنید تا کاری کاری بکنید
[ترجمه گوگل]استفاده از هر گوشت باقی مانده برای ساختن کاری

11. Leftover chicken makes a wonderful salad.
[ترجمه ترگمان]مرغ leftover سالاد فوق العاده ای درست می کند
[ترجمه گوگل]مرغ باقی مانده سالاد فوق العاده ای می سازد

12. Use leftover turkey in casseroles and sandwiches.
[ترجمه ترگمان]از باقیمانده بوقلمون در گوشت و ساندویچ استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از بوقلمون های باقی مانده در نخود فرنگی و ساندویچ استفاده کنید

13. If you have just small amounts of leftover grapefruit or sweet oranges, you may want to feed them to wildlife.
[ترجمه ترگمان]اگر فقط مقدار کمی باقیمانده گریپ فروت و پرتقال شیرین داشته باشید، ممکن است بخواهید آن ها را به حیات وحش تغذیه کنید
[ترجمه گوگل]اگر مقدار کمی از گریپ فروت یا پرتقال شیرین داشته باشید، ممکن است بخواهید آنها را به حیات وحش تغذیه کنید

14. Any leftover cooked buffalo meat from roasts can be added just long enough to warm it thoroughly.
[ترجمه ترگمان]هر باقیمانده گوشت بوفالو که با سیخ پخته شده می تواند به اندازه کافی به آن اضافه شود تا آن را به طور کامل گرم کند
[ترجمه گوگل]هر نوع گوشت گوسفند پخته شده بو داده از کباب ها می تواند فقط به اندازه کافی اضافه شود تا کاملا گرم شود

15. Leftover food attracts flies.
[ترجمه ترگمان]غذای leftover، مگس ها را جذب می کند
[ترجمه گوگل]مواد غذایی باقی مانده مگس را جذب می کند

16. There was no money left over for luxuries or little extras.
[ترجمه ترگمان]هیچ پولی برای تجملات و چیزهای اضافی باقی نمانده بود
[ترجمه گوگل]پول اضافی برای لوکس یا کم هزینه وجود ندارد

17. We've got tons of food left over from the party.
[ترجمه ترگمان]ما یه عالمه غذا داریم که از مهمونی مونده
[ترجمه گوگل]ما تن از مواد غذایی از حزب را ترک کرده اید

18. No food has been left over after the meal.
[ترجمه ترگمان]بعد از غذا هیچ غذایی باقی نمانده است
[ترجمه گوگل]غذا بعد از غذا باقی نمانده است

19. He thought the matter might be left over for the present.
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد که این موضوع ممکن است برای حال حاضر باشد
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که موضوع ممکن است برای حال حاضر باقی بماند

20. I'll freeze any food that's left over.
[ترجمه ترگمان]هر غذایی که باقی مونده رو منجمد می کنم
[ترجمه گوگل]من هر خوراکی را که از دست داده اید را بستن

21. 5 goes into 11 twice with 1 left over.
[ترجمه ترگمان]۵ به ۱۱ بار با ۱ ثانیه طول می کشد
[ترجمه گوگل]5 به 11 بار دوبار با 1 باقی می ماند

22. Whatever is left over may be put into the refrigerator, where it will keep for 2-3 weeks.
[ترجمه ترگمان]آنچه باقی می ماند ممکن است به یخچال گذاشته شود، جایی که ۲ تا ۳ هفته ادامه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]هر چیزی که به دست می آید ممکن است در یخچال قرار گیرد، جایی که آن را برای 2-3 هفته حفظ کند

23. If there's any food left over, put it in the fridge.
[ترجمه ترگمان]اگر غذا باقی مانده باشد، آن را در یخچال بگذارید
[ترجمه گوگل]اگر غذا باقی مانده باشد، آن را در یخچال قرار دهید

24. There was lots of food left over.
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی غذا باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]غذای زیادی باقی مانده بود

25. The dictator's ten-year reign of terror left over 100,000 dead.
[ترجمه ترگمان]دوران حکومت رعب و وحشت دیکتاتور در ۱۰ سال گذشته بیش از ۱۰۰۰۰۰ کشته بر جای گذاشت
[ترجمه گوگل]ده سال حکومت تروریستی دیکتاتور بیش از 100 هزار نفر را کشت

26. After we've paid the bills, there's never much left over.
[ترجمه ترگمان]بعد از پرداخت قبض ها، وقت زیادی باقی نمانده
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه صورتحسابها را پرداخت کردیم، هرگز چیزی بیش از این نگذاشتیم

27. Sunscreen can lose its potency if left over winter in the bathroom cabinet.
[ترجمه ترگمان]کرم ضد آفتاب می تواند قدرت خود را از دست بدهد اگر در طول زمستان در کابینه حمام باقی بماند
[ترجمه گوگل]کرم ضد آفتاب ممکن است از دست دادن قدرت خود را از دست می دهد اگر زمستان در کابینه حمام

28. They ate some bread rolls left over from the night before.
[ترجمه ترگمان]آن ها چند تکه نان را که از شب مانده بود خوردند
[ترجمه گوگل]آنها بعضی از نان ها را از شب قبل از غذا خوردند

29. I have some American dollars left over from the last time I was there.
[ترجمه ترگمان]از آخرین باری که اونجا بودم چند دلار آمریکایی باقی مونده بودم
[ترجمه گوگل]من بعضی از دلارهای آمریکا را از آخرین بار که آنجا بودم ترک کردم

30. 'Will there be any food left over?' he asked hopefully.
[ترجمه ترگمان]آیا غذا باقی نمانده است؟ و با امیدواری پرسید:
[ترجمه گوگل]آیا غذا باقی خواهد ماند؟ او از امیدوارم پرسید:

He left the leftover food in the refrigerator.

خوراک پس مانده را در یخچال گذاشت.


پیشنهاد کاربران

باقی مانده؛برجای مانده

پس مانده ، باقی مانده غذا

پسماند

باقی مانده ی غذا
( که اصطلاحا به آن غذای دست خورده هم می گویند. )

پس مانده هر چیزی - باقیمانده هر چیزی مثلا غذا یا چیز خوراکی یا مواد شیمیایی

زیاد آورده

باقیمانده

One of definition for leave: to have a particular amount left over

پس مانده غذا، غذای دست خورده

My grandma wouldn't eat previous night's ✳️leftovers✳️. She would say they were stale

بازمانده

حداقل ها
When God looks at us He doesn't see us defeated, barely getting by, or just taking the leftover positions
وقتی خداوند به ما می نگرد ما را همچون فردی شکست خورده ، فردی که به سختی امرارمعاش می کند و یا فردی که تنها به حداقل ها ( ی زندگی ) راضی می شود، نمی بیند.

ته ماند غذا

leftover food = غذای مونده

باقیمانده - طلب

باقیمانده - ته مانده - دور ریز

noun
1 leftovers [plural] : food that has not been finished at a meal and that is often served at another meal
◀️ ? Are we having leftovers again

2 [count] : a thing that remains after something is finished or ended
◀️ The law is a leftover from earlier times

leftover adjective always used before a noun
◀️ ? Do you have any leftover pizza from last night


کلمات دیگر: