1. Last weekend the highlights were marionettes miming to Die Fledermaus at the puppet theatre and a country music festival.
[ترجمه ترگمان]آخر هفته گذشته هایلایت ها به نام marionettes miming برای مردن در تئاتر عروسکی و جشنواره موسیقی کشور به نمایش درآمد
[ترجمه گوگل]آخر هفته گذشته، برجسته ترین ماریوت هایی بود که به «مرگ فلدرماوس» در تئاتر عروسکی و جشنواره موسیقی کشور برگزار می شد
2. At the moment it's marionettes Louise: Marionettes?
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه آن خیمه شب خیمه شب marionettes بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آن را marionettes لوئیس: Marionettes؟
3. Perry, in a fishing jacket, moving like a marionette that swallowed a pneumatic drill.
[ترجمه ترگمان]پری با یک ژاکت ماهیگیری که مثل یک عروسک خیمه شب حرکت کرده بود
[ترجمه گوگل]پری، در یک ژاکت ماهیگیری، مانند یک ماریوتک حرکت کرد که یک مته پنوماتیک را فرو برد
4. Hanns Ebensten describes the puppets as' marionettes, on strings, about fourteen inches high.
[ترجمه ترگمان]Hanns Ebensten عروسک ها را به شکل ریسمان، در حدود چهارده اینچ، توصیف می کند
[ترجمه گوگل]Hanns Ebensten عروسک ها را 'marionettes، در رشته ها، حدود چهارده اینچ بالا توصیف می کند
5. Visitors were intrigued by the live specimens, marionettes and innovations such as the Mouse Alert and the mini bubble.
[ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان از نمونه های زنده، marionettes و نوآوری های مانند the موس و حباب ریز کنجکاو شدند
[ترجمه گوگل]بازدید کنندگان توسط نمونه های زنده، ماریوت ها و نوآوری هایی مانند هشدار موس و مینی حباب جذاب شدند
6. She reminds me of marionettes I have seen.
[ترجمه ترگمان]اون منو یاد marionettes marionettes میندازه که دیده بودم
[ترجمه گوگل]او مرا یادآوری می کند که من دیده ام
7. Thus wired, many patients feel like a clumsy marionette.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، بسیاری از بیماران احساس یک عروسک خیمه شب بازی را دارند
[ترجمه گوگل]بنابراین، سیمی، بسیاری از بیماران مانند یک ماریوتک دست و پا گیر احساس می کنند
8. Marionette was also one of the art forms first created by Chinese.
[ترجمه ترگمان]Marionette یکی از فرم های هنری است که در ابتدا توسط چینی ها خلق شد
[ترجمه گوگل]ماریوت نیز یکی از اشکال هنری بود که ابتدا توسط چینیها ایجاد شد
9. Marionette Puppet Toy ( lion ) is controled by real people.
[ترجمه ترگمان]اسباب بازی عروسکی Marionette (شیر)توسط افراد واقعی جذب می شود
[ترجمه گوگل]اسباب بازی عروسک شیرین (شیر) توسط افراد واقعی کنترل می شود
10. Bella breaks a marionette, and learns the importance of telling the truth.
[ترجمه ترگمان]بلا یک عروسک خیمه شب را می شکند و اهمیت حقیقت را درک می کند
[ترجمه گوگل]بلا یک ماریوت را می شکند و اهمیت صدق می گوید
11. Marionette Puppet Toy is that can be seen as gifts and as children toys.
[ترجمه ترگمان]اسباب بازی عروسکی Marionette این است که می تواند به عنوان هدیه و به عنوان اسباب بازی کودکان دیده شود
[ترجمه گوگل]عروسک خیمه شب بازی عروسک خیمه شب بازی اسباب بازی است که می تواند به عنوان هدیه و به عنوان اسباب بازی کودکان دیده می شود
12. The development of marionette had a great influence on the future development of opera.
[ترجمه ترگمان]توسعه of تاثیر زیادی بر توسعه آینده اپرا داشت
[ترجمه گوگل]توسعه ماریونت تأثیر زیادی بر توسعه آینده اپرای داشت
13. With this marionette I wish to travel through the world and earn a little bread.
[ترجمه ترگمان]با این marionette میل دارم در دنیا سفر کنم و کمی نان بیاورم
[ترجمه گوگل]با استفاده از این مارینت من می خواهم در سراسر دنیا سفر کنم و یک نان کمی کسب کنم
14. Marionette: Puppet figure manipulated from above by strings attached to a wooden cross or control.
[ترجمه ترگمان]Marionette: شکل عروسکی از بالا با بندهایی که به یک تقاطع یا کنترل چوبی متصل شده اند، دستکاری می شوند
[ترجمه گوگل]مارینت: عروسک عروسکی از بالا به دست می آید با رشته های متصل به یک صلیب چوبی یا کنترل