1. a malign influence
اثر سو،تاثیر اهریمنی
2. Foreign domination had a malign influence on local politics.
[ترجمه ترگمان]استیلای خارجی بر سیاست محلی تاثیر ناگواری بر جای گذاشت
[ترجمه گوگل]سلطهی فرانسوی نفوذ بدی در سیاستهای محلی داشت
3. She describes pornography as 'a malign industry'.
[ترجمه ترگمان]او پورنوگرافی را به عنوان یک صنعت فاسد توصیف می کند
[ترجمه گوگل]او پورنوگرافی را 'صنعت بدخیم' توصیف میکند
4. Your behaviours exercised a malign influence on the children.
[ترجمه ترگمان]رفتار شما تاثیر بد رفتاری بر روی کودکان دارد
[ترجمه گوگل]رفتارهای شما یک نفوذ بدبختانه بر روی کودکان تاثیر می گذارد
5. A malign child of the Cold War who had once been the uncrowned underworld king of Berlin.
[ترجمه ترگمان]بچه بدی از جنگ سرد که زمانی پادشاه دنیای زیرزمینی برلین بود
[ترجمه گوگل]کودک خشونتبار جنگ سرد که بعدها یک پادشاه برلین زیرزمینی است
6. What destroys us most effectively is not a malign fate but our own capacity for self-deception and for degrading our own best self. George Eliot
[ترجمه ترگمان]چیزی که ما را به طور موثر نابود می کند سرنوشت بد نیست، بلکه توانایی خود برای خودفریبی و تحقیر کردن بهترین خود ماست جورج الیوت
[ترجمه گوگل]آنچه که ما را به طور موثر از بین می برد، سرنوشت بدخواهانه نیست، بلکه ظرفیت خود برای خودکفایی و تحقیر خود بهترین خودمان است جورج الیوت
7. I wish to malign no one.
[ترجمه ترگمان] من دوست دارم کسی رو بدنام کنم
[ترجمه گوگل]من امیدوارم هیچ کس را بدبخت نکنم
8. The alliance, whether viewed as divine or malign, was formally enshrined in the School Certificate examination defined in 191
[ترجمه ترگمان]این اتحاد، چه به عنوان یک موهبت الهی یا بد تلقی می شد، رسما در امتحان گواهی مدرسه که در ۱۹۱ تعریف شد، شمرده شد
[ترجمه گوگل]اتحاد، هرچند که به عنوان الهی یا بدبختی دیده می شد، به طور رسمی در معاینه گواهی مدرسه تعریف شده در سال 191 تثبیت شد
9. The malign effects suffered by inbred animals show how evolution can exploit hidden diversity.
[ترجمه ترگمان]اثرات زیانبار ناشی از حیوانات خالص نشان می دهد که چگونه سیر تکاملی می تواند از تنوع پنهانی بهره برداری کند
[ترجمه گوگل]اثرات مخرب ناشی از حیوانات انجیر نشان می دهد چگونه تکامل می تواند از تنوع پنهان بهره برداری کند
10. The malign coincidence that led to the tragedy was made clear by accident investigators' measurements.
[ترجمه ترگمان]تصادف malign که منجر به این تراژدی شد توسط محققان تصادف به وضوح مشخص شد
[ترجمه گوگل]تصادف بدخیم که منجر به تراژدی شد، با اندازه گیری های محققان حادثه مشخص شد
11. Many displayed the malign green of corruption, the verdigris of spiritual gangrene.
[ترجمه ترگمان]بسیاری سبز رنگ از فساد، the of روحی را نمایش دادند
[ترجمه گوگل]بسیاری از سبز بدخوابی فساد، غم انگیز گانگرن روحانی را نشان دادند
12. You malign a generous person when you call him stingy.
[ترجمه ترگمان]تو آدم سخاوتمندی بودی وقتی بهش میگی خسیس
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما او را خجالتی می نامید، شخصیت سخاوتمندانه شما را بدرفتاری می کند
13. She gave him a malign look.
[ترجمه ترگمان]نگاه شیطنت آمیزی به او انداخت
[ترجمه گوگل]او به او نگاه بدی داد
14. Malign fate had broken their necks, perhaps, but never their hearts.
[ترجمه ترگمان]شاید سرنوشت malign، گردن های خود را شکسته بود، اما هیچ وقت hearts را از دست نداده بود
[ترجمه گوگل]شاید سرنوشت سرنوشتش، گردنش را شکسته بود، اما هرگز قلبش را نداشت