کلمه جو
صفحه اصلی

makeshift


معنی : چاره، وسیله، بدلی، چاره موقتی
معانی دیگر : سردستی، موقتی، چاره ی موقتی، ادم رذل

انگلیسی به فارسی

موقت، بدلی


چاره، وسیله، چاره موقتی، آدم رذل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a temporary or improvised arrangement.
مترادف: expedient, stopgap
مشابه: contrivance, improvisation

- Our dining table still hasn't arrived, so we're using a card table as a makeshift.
[ترجمه ترگمان] میز غذا خوری ما هنوز نرسیده، بنابراین ما داریم از یک میز کارت استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل] میز ناهار خوری ما هنوز وارد نشده است، بنابراین ما از یک جدول کارت به صورت موقت استفاده می کنیم
صفت ( adjective )
• : تعریف: temporary or improvised to meet a need.
مترادف: improvised, jury-rigged, stopgap
مشابه: contrived, ersatz, expedient, extemporaneous, impromptu, provisional, temporary

- They built a makeshift shelter out of cardboard boxes.
[ترجمه ترگمان] آن ها یک سرپناه موقتی را از جعبه های مقوایی برای خود ساختند
[ترجمه گوگل] آنها یک پناهگاه موقتی را از جعبه های مقوایی ساخته اند

• temporary substitute
temporary, provisional, improvised
makeshift things are temporary and of poor quality.
make do, manage to the best of one's ability

مترادف و متضاد

چاره (اسم)
alternative, remedy, recourse, means, makeshift, pis aller

وسیله (اسم)
instrument, handle, recourse, makeshift, organ, appliance, medium, facility, inducement, make-do

بدلی (اسم)
makeshift, counterfeit, imitation

چاره موقتی (اسم)
makeshift, make-do

temporary


Synonyms: alternative, Band-Aid, expedient, hit-or-miss, make-do, provisional, quick-and-dirty, slapdash, stopgap, substitute, temp, throwaway


Antonyms: complete, finished, permanent, ready


temporary help


Synonyms: expediency, expedient, last resort, pis aller, recourse, refuge, replacement, resort, resource, shift, stopgap, substitute


Antonyms: permanent


جملات نمونه

1. a makeshift bridge
پل موقتی

2. they clapped together a makeshift house for them
(با عجله) برای آنها خانه ای موقتی سر هم بندی کردند.

3. Drinks were being sold from makeshift stalls at the side of the road.
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی در قسمت دیگر جاده به فروش می رسید
[ترجمه گوگل]نوشیدنی ها در معرض فروش قرار می گیرند

4. The refugees had been living in makeshift tents for a year.
[ترجمه ترگمان]پناهندگان یک سال در چادرهای موقت زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]پناهندگان برای یک سال در چادرهای موقت زندگی می کردند

5. The makeshift dwellings were bulldozed into the ground.
[ترجمه ترگمان]خانه های موقتی در زمین صاف شدند
[ترجمه گوگل]خانه های موقت بولدوز شده به زمین بودند

6. Thousands of refugees are living in makeshift camps.
[ترجمه ترگمان]هزاران پناهنده در کمپ های موقت زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]هزاران پناهنده در اردوگاه های موقت زندگی می کنند

7. People are sprawled on makeshift beds in the cafeteria.
[ترجمه ترگمان]مردم روی تخت موقتی در کافه تریا زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]مردم در کافه تریا از تخت های ممتاز استفاده می کنند

8. The accommodation for the press was makeshift at best.
[ترجمه ترگمان]محل اقامت برای پرس و جو در بهترین حالت موقتی بود
[ترجمه گوگل]محل اقامت برای مطبوعات در بهترین حالت ممکن بود

9. The hall had been turned into a makeshift hospital.
[ترجمه ترگمان]سرسرا تبدیل به یک بیمارستان موقتی شده بود
[ترجمه گوگل]سالن به یک بیمارستان موقت تبدیل شده است

10. A few cushions formed a makeshift bed.
[ترجمه ترگمان]چند کو تراس یک تخت خواب موقتی تشکیل داده بودند
[ترجمه گوگل]چند کوسن یک تخت موقت ایجاد کردند

11. Their makeshift pack performed heroics, and the backs found the spirit of adventure whose absence was so often criticised Down Under.
[ترجمه ترگمان]گروه شیفتی آن ها قهرمانانه بود و پشت آن روح ماجراجویی پیدا می شد که غیبت او به حدی مورد انتقاد قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]بسته موقت آنها قهرمانان را اجرا کرد، و پشت ها روح ماجراجویی را یافتند که غیبت او اغلب مورد انتقاد قرار گرفت

12. Ro snakes his slender body from under the makeshift table.
[ترجمه ترگمان]در حالی که بدن لاغرش را از زیر میز یک میز کوچک بیرون می آورد
[ترجمه گوگل]Ro مار بدن خود را بلند و باریک از زیر جدول موقت

13. Shirts and sheets were fluttering from makeshift clotheslines.
[ترجمه ترگمان]پیراهن و ملافه از بند رخت و بند رخت بر بسته بودند
[ترجمه گوگل]پیراهن و ورق از لنزهای مرسوم، لرزان بودند

14. What we're doing is a makeshift operation.
[ترجمه ترگمان]کاری که ما می کنیم یک عمل موقتی است
[ترجمه گوگل]آنچه ما انجام می دهیم یک عملیات موقت است

15. Some are purpose-built and others are in makeshift premises.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها هدف ساخته شده اند و برخی دیگر در ساختمان های موقتی هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها به صورت هدف ساخته شده اند و دیگران در محل های موقت هستند

a makeshift bridge

پل موقتی


پیشنهاد کاربران

جایگزین ( جایگزین اصلی )

چیز الکی .

ابزار دست ساز

وسیله موقتی


کلمات دیگر: