1. lavish expenditure of money
خرج اسراف آمیز پول
2. lavish praise
تعریف فراوان
3. a lavish spender
آدم گشاده دست در خرج
4. you seem to have been a bit too lavish with the salt, it's too salty
مثل این که قدری در نمک زیاده روی کرده ای،خیلی شور شده.
5. He that regards not a penny, will lavish a pound.
[ترجمه ترگمان]او که یک شاهی پول ندارد، یک پوند خرج خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او که هیچ پنی را نمی فهمد، یک پوند را خرج می کند
6. The evening was a lavish affair with glorious food and an endless supply of champagne.
[ترجمه ترگمان]آن شب با غذاهای باشکوه و یک ذخیره فراوان شام، کار بزرگی بود
[ترجمه گوگل]شب عشقی با غذای شگفت انگیز و عرضه بی پایان شامپاین بود
7. They lived a very lavish lifestyle .
[ترجمه ترگمان]آن ها شیوه زندگی بسیار پر هزینه زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک شیوه زندگی پرطرفدار زندگی می کردند
8. It was one of the most lavish weddings I've ever been to.
[ترجمه ترگمان]این یکی از the عروسی بود که تا به حال دیده ام
[ترجمه گوگل]این یکی از پرطرفدارترین مراسم عروسی بود که من تا به حال کرده ام
9. They rebuilt the house on an even more lavish scale than before.
[ترجمه ترگمان]آن ها خانه را با مقیاسی وسیع تر از قبل بازسازی کردند
[ترجمه گوگل]آنها خانه را در یک مقیاسی بزرگتر از قبل بازسازی کردند
10. He staged the most lavish productions of Mozart.
[ترجمه ترگمان]او the تولیدات موتسارت را به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]او بهترین کارهای موتزارت را انجام داد
11. She'd been a bit too lavish with the salt, so the soup didn't taste nice.
[ترجمه ترگمان]با نمک زیادی مصرف کرده بود، بنابراین سوپ طعم خوبی نداشت
[ترجمه گوگل]او کمی با نمک خیلی خوشایند بوده است، بنابراین سوپ به خوبی طعم نداشت
12. Holding a lavish party was not the best use of scarce funds.
[ترجمه ترگمان]برگزاری یک مهمانی پر هزینه بهترین استفاده از سرمایه های کمیاب نبود
[ترجمه گوگل]برگزاری یک مهمانی شادانه بهترین استفاده از بودجه کمیاب نبود
13. He was lavish with his praise for / lavish in praising the project.
[ترجمه ترگمان]او با تعریف و تمجید از این پروژه، در مدح و ستایش خود افراط می کرد
[ترجمه گوگل]او با تحسین خود برای تحسین برانگیزانۀ این پروژه، بسیار خوشحال بود
14. They lead an extremely lavish lifestyle.
[ترجمه ترگمان]آن ها شیوه زندگی بسیار پر هزینه را هدایت می کنند
[ترجمه گوگل]آنها یک شیوه زندگی بسیار پربار را رهبری می کنند
15. My uncle is never lavish of endearments.
[ترجمه ترگمان]عموی من هرگز ناز و نوازش نمی کند
[ترجمه گوگل]عمو من هرگز از سعادت نفس نمی برد
16. American reviewers are lavish in their praise of this book.
[ترجمه ترگمان]منتقدان آمریکایی در تمجید شان از این کتاب افراط می کنند
[ترجمه گوگل]نقاشان آمریکایی در ستایش از این کتاب شاد هستند
17. She received lavish gifts of jewellery and clothes.
[ترجمه ترگمان]او هدایای زیادی از جواهرات و لباس دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او هدایای شاد از جواهرات و لباس ها را دریافت کرد
18. Christian Lacroix is throwing a very lavish and very select party.
[ترجمه ترگمان]Lacroix Christian یک مهمانی بسیار پر زرق و برق برگزار می کند
[ترجمه گوگل]مسیحی لاکرویز یک حزب بسیار برنده و انتخابی را پرتاب می کند