کلمه جو
صفحه اصلی

marketeer


معنی : فروشنده

انگلیسی به فارسی

اهل معامله


مارکتور، فروشنده


انگلیسی به انگلیسی

• marketer, one who trades; supporter of the eec (british)

مترادف و متضاد

فروشنده (اسم)
vendor, monger, candy man, seller, salesman, salesperson, pusher, marketeer, marketer, shop assistant, shopman

جملات نمونه

1. Free marketeers are vehemently opposed to the new safety regulations which they say will increase employers' costs.
[ترجمه ترگمان]شرکت های آزاد به شدت با مقررات ایمنی جدید که می گویند هزینه های کارفرما را افزایش خواهند داد، مخالف هستند
[ترجمه گوگل]Marketeers رایگان به شدت با مقررات ایمنی جدید مخالفت می کنند که می گویند هزینه های کارفرمایان را افزایش می دهد

2. Under the old regime black marketeers would buy almost anything from Western tourists and resell it at an enormous profit.
[ترجمه ترگمان]در رژیم گذشته، marketeers سیاه تقریبا هر چیزی را از توریست های غربی خریداری کرده و آن را با سود هنگفتی به فروش می رساندند
[ترجمه گوگل]در رژیم قدیمی، مارکتهای سیاه تقریبا هر چیزی را از توریست های غربی خریداری کرده و آن را با سود بسیار زیاد فروختند

3. It appeared to be targeted particularly at black marketeers and speculators hoarding goods to create artificial shortages.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هدف از آن به ویژه در marketeers سیاه و احتکار کالا برای ایجاد کمبودهای مصنوعی است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد به ویژه در بازار گران سیاه و دلالان کالاهای کالاها برای ایجاد کمبود مصنوعی هدف قرار داده شده است

4. Free marketeers even talked of privatisation.
[ترجمه ترگمان]marketeers مافیا حتی راجع به privatisation صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]Marketeers رایگان حتی از خصوصی سازی صحبت کردند

5. President Collor's plan combines free marketeering and authoritarian intervention in a bewildering but roughly equal mix.
[ترجمه ترگمان]طرح رئیس جمهور Collor ترکیبی است از marketeering آزاد و مداخله authoritarian در ترکیب تقریبا برابر
[ترجمه گوگل]طرح پرزیدنت کولور، مزایده آزاد و مداخله استبدادی را در یک مخلوط سردرگم اما تقریبا مساوی ترکیب می کند

6. But the free marketeers are wrong to suspect a revival of intervention in industry.
[ترجمه ترگمان]اما the آزاد در مورد احیای مداخله در صنعت اشتباه هستند
[ترجمه گوگل]اما مارکتین های آزاد اشتباه می کنند که مشکوک به احیای مداخله در صنعت باشند

7. The marketeers are out to persuade them otherwise.
[ترجمه ترگمان]The برای متقاعد کردن آن ها به غیر از این مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]Marketeers برای متقاعد کردن آنها در غیر این صورت است

8. Among more radical monetarists and free marketeers there remains disappointment that the government had not done more to shift the middle ground.
[ترجمه ترگمان]در بین monetarists افراطی و marketeers آزاد، ناامیدی وجود دارد که دولت برای تغییر موضع میانی بیشتر عمل نکرده است
[ترجمه گوگل]در میان مزدوران رادیکال و مارکتین های آزاد، ناامیدی وجود دارد که دولت بیشتر به تغییر زمین میانه دست نیافته است

9. For Kurzlinger, until then just a Berlin black marketeer and gangster, it became a profession.
[ترجمه ترگمان]برای Kurzlinger، تا آن زمان که فقط یک marketeer سیاه پوست و یک تبهکار اهل برلین بود، تبدیل به یک حرفه شد
[ترجمه گوگل]برای Kurzlinger، تا زمانی که فقط یک بریتانیا مارکیت سیاه و گانگستر، حرفه ای شد

10. Black marketeers and moneylenders mushroomed. In the hinterland, the peasants' meagre savings evaporated rapidly.
[ترجمه ترگمان]marketeers سیاه و moneylenders به سرعت رشد کردند در سرزمین داخلی، اندوخته ناچیز روستاییان به سرعت تبخیر شد
[ترجمه گوگل]ماریتورهای سیاه و پولدارها رشد می کنند در مناطق دورافتاده، پس انداز ضعیف دهقانان به سرعت از بین رفت

11. We're keeping an eye on gangsters, black marketeers and revolutionaries.
[ترجمه ترگمان]ما هستیم که مافیا، مافیا و revolutionaries رو تحت نظر داریم
[ترجمه گوگل]ما در حال تماشای گانگستر ها، مارکتین های سیاه و انقلابیون هستیم

12. The Labour Party is out-manoeuvring the free marketeers.
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر خارج از کار است
[ترجمه گوگل]حزب کارگر مارکتین آزاد را مانور می دهد

13. Prices started to rise. Black marketeers and moneylenders mushroomed.
[ترجمه ترگمان]قیمت ها شروع به افزایش کردند marketeers سیاه و moneylenders به سرعت رشد کردند
[ترجمه گوگل]قیمت ها شروع به افزایش می کنند ماریتورهای سیاه و پولدارها رشد می کنند

14. While a successful marketeer such as Jobs may "prey" on our consumerism, his game was not to put one over on the buying public.
[ترجمه ترگمان]در حالی که یک marketeer موفق مانند جابز ممکن است \"طعمه\" مصرف گرایی ما شود، بازی او قرار نبود بر روی خرید عموم قرار بگیرد
[ترجمه گوگل]در حالی که یک Marketeer موفق مانند جابز ممکن است 'سوء استفاده' بر مصرف ما، بازی خود را نه قرار دادن یک بر روی مردم خرید

پیشنهاد کاربران

a person who sells goods or services in a market


کلمات دیگر: