کلمه جو
صفحه اصلی

knock up


معنی : تحریک کردن، برخورد کردن، بپایان رساندن، از کار انداختن، ناراحت کردن، بهم زدن، ابستن کردن، سردستی اماده کردن
معانی دیگر : 1- (انگلیس ـ عامیانه) خسته کردن، از رمق انداختن 2- (با کوفتن بر در و غیره) کسی را بیدار کردن 3- (خودمانی) آبستن کردن

انگلیسی به فارسی

سوار کردن


آبستن کردن


دست کشیدن، برخورد کردن، از کار انداختن، سردستی اماده کردن، بهم زدن، تحریک کردن، بپایان رساندن، ابستن کردن، ناراحت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• (slang) arouse, awaken; build or cook something quickly; exhaust; drain; make a woman pregnant (vulgar slang)
a knock-up is a period of time in which the players practise hitting a ball or shuttlecock to each other before beginning a game of tennis, squash, or badminton.

مترادف و متضاد

تحریک کردن (فعل)
arouse, excite, pique, abrade, stimulate, annoy, incense, agitate, prime, edge, inspirit, move, actuate, goad, incite, prick, fuel, vitalize, motivate, fillip, drive, bestir, knock up, egg on, impassion, foment, ginger, hypo, instigate, provoke, steam up

برخورد کردن (فعل)
meet, bop, knock up, osculate

بپایان رساندن (فعل)
end, terminate, knock up, conclude, consummate, finalize, play out, surcease

از کار انداختن (فعل)
paralyze, disable, knock up, jade, devitalize, devitalise, petrify

ناراحت کردن (فعل)
incommode, unsettle, discomfort, disquiet, discomfiture, distemper, knock up, discommode, discomfit, perturb

بهم زدن (فعل)
rough, overthrow, nullify, stir, mix, shake, disturb, poach, knock up, liquidate, poke, disorganize, disestablish, rouse

ابستن کردن (فعل)
lime, knock up, fecundate, impregnate, inseminate

سردستی اماده کردن (فعل)
knock up

Put together, fabricate or assemble (particularly if done hastily or temporarily)


Impregnate (especially out of wedlock)


جملات نمونه

1. The players have a couple of minutes to knock up before the match starts.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان چند دقیقه فرصت دارند قبل از اینکه مسابقه شروع شود، در بزنند
[ترجمه گوگل]بازیکنان باید چند دقیقه صبر کنند تا قبل از مسابقه شروع شود

2. The cricket team needs to knock up forty-five runs before tea, if they're to have a hope of winning.
[ترجمه ترگمان]تیم کریکت باید قبل از صرف چای، چهل و پنج ران کسب کند، اگر آن ها امیدوارند که برنده شوند
[ترجمه گوگل]تیم کریکت نیاز دارد تا چهل و پنج اجرا را قبل از چای انجام دهد، اگر آنها امید به برنده شدن داشته باشند

3. You'd better knock up for a while before starting the game.
[ترجمه ترگمان]بهتره تا قبل از شروع بازی در بزنی
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از شروع بازی، بهتر از قبل بکشید

4. I could knock up some lightweight special frames and do a positive test on their value.
[ترجمه ترگمان]من می توانم چند فریم خاص سبک وزن را در بزنم و یک آزمایش مثبت بر روی ارزش آن ها انجام دهم
[ترجمه گوگل]من می توانم برخی از فریم های ویژه سبک وزن را بچرخانم و آزمایش مثبتی بر ارزش آنها انجام دهم

5. Can you knock up a meal for us now?
[ترجمه ترگمان]میتونی الان یه غذایی برای ما بزنی؟
[ترجمه گوگل]اکنون می توانید برای ما غذا بخرید؟

6. I knock up against an old friend.
[ترجمه ترگمان]به یه دوست قدیمی ضربه می زنم
[ترجمه گوگل]من در برابر یک دوست قدیمی دست کشیدم

7. He sent his son to knock up a drug and get some medicine.
[ترجمه ترگمان]پسرش رو فرستاد تا مواد مصرف کنه و یه مقدار دارو بخره
[ترجمه گوگل]او پسر خود را برای دست کشیدن یک دارو و دریافت برخی داروها فرستاد

8. He sent his son to knock up a drug store and get some medicine.
[ترجمه ترگمان]اون پسرش رو فرستاد تا یه فروشگاه مواد بزنه و یه مقدار دارو بخره
[ترجمه گوگل]او پسر خود را به دست آورد تا یک فروشگاه مواد مخدر را بفروشد و برخی داروها را دریافت کند

9. You think you can knock up my daughter and not marry her?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی میتونی دختر من رو بزنی و باه اش ازدواج نکنی؟
[ترجمه گوگل]فکر می کنی می توانی دخترم را بکشی و با او ازدواج نکنی؟

10. Can you knock up a bed out of some old pieces of wood?
[ترجمه ترگمان]میتونی یه تخت رو از یه تیکه چوب قدیمی بزنی بیرون؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یک تخت را از برخی از قطعات قدیمی چوب بردارید؟

11. They decided to knock up a table tennis match.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتند که یک مسابقه تنیس بازی کنند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند یک تنیس روی میز بازی کنند

12. You think you can knock up my daughter?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی میتونی دختر منو بزنی؟
[ترجمه گوگل]فکر میکنی میتوانی دخترت را ببینی؟

13. Any water-skiing enthusiast can knock up a pair of skis in a few hours.
[ترجمه ترگمان]هر فرد علاقمند به اسکی می تواند یک جفت اسکی را چند ساعت به هم بزند
[ترجمه گوگل]هر علاقه مند به اسکی روی آب می تواند در عرض چند ساعت دوچرخه سواری کند

14. You think you can knock up my daughter and then not marry her?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی میتونی دختر منو بزنی و با اون ازدواج نکنی؟
[ترجمه گوگل]فکر میکنی میتوانی دخترت رو ببینی؟ پس با او ازدواج نکنی؟

15. I'm going to try to knock up a basic network.
[ترجمه ترگمان]می خواهم یک شبکه پایه بزنم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم تا یک شبکه اساسی را بکشم

پیشنهاد کاربران

زنی را باردار کردن

slump

🔺️To get someone pregnant.
Man, I really should've used a condom with her. . . I knocked her up!
.
🔺️1. ( North America ) V. To get Pregnant
2. ( Great Britain ) V. To wake up
"Billy go and knock up your sleppy head brother. "
۱. حامله کردن breed
۲. بیدار کردن wake up

حامله کردن

ناخواسته باردار شدن.


کلمات دیگر: