کلمه جو
صفحه اصلی

launcher


معنی : حمله کننده، پرتاب کننده، وسیله پرتاب
معانی دیگر : منجنیق، پرتابگر، - انداز

انگلیسی به فارسی

پرتاب کننده، حمله کننده، وسیله پرتاب


(موشک و غیره) پرتاب‌کننده، حمله‌کننده، وسیله‌پرتاب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or thing that serves to launch something.

(2) تعریف: a device used to hold missiles steady for firing.

• person or thing which launches; device or structure which launches a missile or other object

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] پرتابگر وسیله ای که حفظ، نگهداری، و گاهی هدایت موشک سا فضاپیما را در هنگام پرتاب به عهده دارد.

مترادف و متضاد

حمله کننده (اسم)
assailant, aggressor, invader, rusher, launcher

پرتاب کننده (اسم)
launcher

وسیله پرتاب (اسم)
launcher

جملات نمونه

missile launcher

پرتابگر موشک


grenade launcher

(سلاح) نارنجک‌انداز


1. grenade launcher
(سلاح) نارنجک انداز

2. missile launcher
پرتابگر موشک

3. missile launcher
موشک انداز

4. At this point, the satellite separates from its launcher.
[ترجمه ترگمان]در این لحظه، ماهواره از پرتاب کننده ما جدا شد
[ترجمه گوگل]در این مرحله، ماهواره از پرتاب آن جدا می شود

5. The mobile launcher sat on pedestals over a 1 7 m wide flame trench.
[ترجمه ترگمان]راه انداز موبایل روی یک میله روی پا گذاشته شده بود و بر روی یک سنگر بیش از ۱ متر شعله گسترده قرار داشت
[ترجمه گوگل]پرتاب موبایل بر روی پایه ها بیش از یک شعله ی شعله ی گسترده ی 7 میلی متری نشسته است

6. The combination of pad, mobile launcher and flame trench was cooled with a water deluge system.
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از پد، launcher موبایل و گودال شعله با یک سیستم سیل آب سرد شد
[ترجمه گوگل]ترکیبی از پد، پرتاب موبایل و ترمینال شعله با یک سیستم آب شیرین خنک شد

7. His momentum carried him as far as the launcher and with out-thrust foot he sent it keeling over on to its side.
[ترجمه ترگمان]حرکت ناگهانی او او را به سوی پرتاب کننده و با پای پیاده همراه برد و آن را به طرف خودش فرستاد
[ترجمه گوگل]حرکت او او را تا آنجا که به پرتاب و با بیرون رانندگی پا فرستاده آن را keeling بیش از به سمت آن است

8. A Saturn V sits on its mobile launcher at complex 39A.
[ترجمه ترگمان]یک V در مجتمع ۳۹ A بر روی launcher متحرک خود می نشیند
[ترجمه گوگل]یک زحل V در پرتاب همراه خود در 39A پیچیده است

9. The launcher for the medium-range version will incorporate a projector that produces a beam of infrared radiation.
[ترجمه ترگمان]راه انداز برای نسخه محدوده میانی یک پروژکتور را در نظر می گیرد که پرتوی از تشعشع مادون قرمز را تولید می کند
[ترجمه گوگل]پرتاب کننده نسخه متوسط ​​می تواند یک پروژکتور را تولید کند که پرتو اشعه مادون قرمز را تولید می کند

10. Joe came off the bed like a Saturn launcher.
[ترجمه ترگمان]جو هم مثل یک نارنجک انداز از تخت پایین آمد
[ترجمه گوگل]جو از تخت مانند یک پرتابگر زحل بیرون آمد

11. Although we were unaware of the wartime centrifugal launcher proposals, we have never claimed to have invented the idea.
[ترجمه ترگمان]اگرچه ما از پیشنهادهای راه اندازی گریز از مرکز زمان جنگ بی اطلاع بودیم، اما هرگز ادعا نکرده ایم که این ایده را ابداع کرده ایم
[ترجمه گوگل]اگرچه ما از پیشنهادات پرتاب گریز از مرکز جنگی آگاه نبودیم، ما هرگز ادعا نکردیم این ایده را اختراع کنیم

12. On the mobile launcher the white room at the end of the swing arm connects with this hatch.
[ترجمه ترگمان]در راه انداز موبایل اتاق سفید در انتهای بازوی نوسان با این دریچه ارتباط برقرار می کند
[ترجمه گوگل]در لانچر موبایل، اتاق سفید در انتهای بازوی نوسان با این لنگر متصل می شود

13. The Maniax had the launcher readied, and put an anti-tank missile into his stomach.
[ترجمه ترگمان]The the را آماده کرد و یک موشک ضد تانک به شکمش زد
[ترجمه گوگل]ماناکس پرتاب را آماده کرده و یک موشک ضد تانک را در معده اش قرار داده است

14. FM launcher can change navigating audio signal into frequency modulation signal, and playing.
[ترجمه ترگمان]راه انداز FM می تواند هدایت سیگنال صوتی را به سیگنال مدولاسیون فرکانس تغییر دهد و بازی کند
[ترجمه گوگل]پرتابگر FM می تواند سیگنال صوتی هدایت کننده را به سیگنال مدولاسیون فرکانس تغییر دهد و بازی کند

پیشنهاد کاربران

launcher ( علوم نظامی )
واژه مصوب: پرتابگر
تعریف: وسیلۀ پرتاب موشک

رابط گرافیکی رام گوشی
راه انداز

پرتاب کننده


کلمات دیگر: