کلمه جو
صفحه اصلی

lark


معنی : خوشی، شوخی، روش زندگی، قزلاخ، چکاوک و گونه های مشابه ان، چکاوک شکار کردن، از روی مانع با پرش اسب جهیدن، شوخی کردن، دست انداختن
معانی دیگر : (جانور شناسی) چکاوک، جل (تیره ی alaudidae که خانواده ی بزرگی از پرندگان گنجشک سان هستند به ویژه چکاوکی به نام skylark یا horned lark که نام لاتین آن eremophila alpestris است)، جست و خیز کردن، خوشگذرانی کردن، بازیگوشی کردن، (اسب سواری) اسب خود را به جست و خیز در آوردن، (هنگام سواری) اسب را (از روی چیزی) به پرش درآوردن، انگلیس روش زندگی، قزلا

انگلیسی به فارسی

خوشی، شوخی، (انگلیس) روش زندگی، (جانورشناسی) چکاوکوگونه های مشابه ان، قزلاخ، چکاوک شکار کردن، شوخی کردن، از روی مانع باپرش اسب جهیدن، دست انداختن


زشت، شوخی، روش زندگی، قزلاخ، خوشی، چکاوک و گونه های مشابه ان، شوخی کردن، چکاوک شکار کردن، دست انداختن، از روی مانع با پرش اسب جهیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of various songbirds with a long hind claw, esp. the skylark.

(2) تعریف: any of several similar songbirds that live on the ground in open fields, such as the meadowlark.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a gay, carefree adventure or amusement.
مترادف: caper, escapade, spree
مشابه: adventure, fling, frolic, fun, romp

(2) تعریف: a playful and harmless prank.
مترادف: antic, escapade, shenanigan
مشابه: caper, disport, frolic, jape, monkey business, prank
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: larks, larking, larked
مشتقات: larksome (adj.), larker (n.), larkishness (n.)
(1) تعریف: to have a good time; enjoy oneself (sometimes fol. by about).
مترادف: play
مشابه: antic, caper, disport, frolic, rollick, romp

(2) تعریف: to play harmless pranks.
مشابه: fool around, frolic

• any of a number of songbirds (mainly found in europe, asia and north africa); fun adventure; mischievous act, prank
have fun; play pranks
a lark is a small brown bird that has a pleasant song.
if you lark about, you enjoy yourself doing silly things; an informal expression.

مترادف و متضاد

خوشی (اسم)
fun, rejoicing, gaiety, glee, exhilaration, mirth, merriment, spree, solace, pleasure, delight, joy, enjoyment, gust, ball, frolic, festivity, gasser, jollification, consolation, joyfulness, gladness, jollity, merrymaking, lark, hilarity, jamboree, jocundity, pleasance, joyance, laverock

شوخی (اسم)
sport, game, fun, spree, raillery, quiz, jink, drollery, persiflage, jape, bob, joke, prank, humor, jest, bon mot, facetiae, curvet, gig, lark, funny bone, pleasantry, jocosity, waggery, witticism, laverock

روش زندگی (اسم)
lark, modus vivendi, laverock

قزلاخ (اسم)
lark, laverock

چکاوک و گونه های مشابه ان (اسم)
lark, laverock

چکاوک شکار کردن (فعل)
lark, laverock

از روی مانع با پرش اسب جهیدن (فعل)
lark, laverock

شوخی کردن (فعل)
fun, trick, joke, jest, lark, indulge, josh, laverock, razz

دست انداختن (فعل)
flout, game, fool, ridicule, put on, kid, banter, spoof, hoax, gibe, befool, mock, bullyrag, lark, laverock

جملات نمونه

1. we hid the teacher's glasses for a lark
به شوخی عینک معلم را قایم کردیم.

2. Give a lark to catch a kite.
[ترجمه ترگمان]یک چکاوک برای گرفتن بادبادک به من بدهید
[ترجمه گوگل]یک لقمه برای گرفتن یک بادبادک

3. I only went along for a lark.
[ترجمه ترگمان]من فقط برای تفریح راه افتادم
[ترجمه گوگل]من فقط برای یک لارا رفتم

4. The kids hid their teacher's bike for a lark.
[ترجمه ترگمان]بچه ها دوچرخه teacher را برای یک چکاوک پنهان کردند
[ترجمه گوگل]بچه ها دوچرخه معلم خود را برای یک لارا مخفی کردند

5. What a merry lark.
[ترجمه ترگمان]چه چکاوکی!
[ترجمه گوگل]چه شگفت انگیزی هستم

6. She was up with the lark this morning.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح با چکاوک بیدار شده بود
[ترجمه گوگل]امروز صبح با لارا بود

7. We heard the familiar trill of the lark.
[ترجمه ترگمان]آهنگ آشنا چکاوک را شنیدیم
[ترجمه گوگل]ما شگفت انگیز از تلالو شگفت انگیز شنیده ایم

8. Sod that for a lark! I'm not doing any more tonight.
[ترجمه ترگمان]خوب، به درک! من امشب دیگر کار نمی کنم
[ترجمه گوگل]دیوانه ای که برای یک لارا! من امشب امتحان نمی کنم

9. Paint the whole room? Sod that for a lark!
[ترجمه ترگمان]کل اتاق رو نقاشی کنی؟ خوب، به درک!
[ترجمه گوگل]تمام اتاق را رنگ کنید؟ دیوانه ای که برای یک لارا!

10. He thinks it cruel to confine a lark in a cage.
[ترجمه ترگمان]فکر می کند این کار ظالمانه است که یک چکاوک را در قفس نگه دارد
[ترجمه گوگل]او فکر می کند آن را بی رحمانه برای محدود کردن یک مارمولک در قفس

11. I don't much like this queuing lark.
[ترجمه ترگمان]من این بازی را خیلی دوست ندارم
[ترجمه گوگل]من خیلی دوست ندارم این عجله ی صفوف را داشته باشم

12. Perhaps this riding lark would be more fun than she'd thought.
[ترجمه ترگمان]شاید این lark از آن چیزی که فکر می کرد جالب تر باشد
[ترجمه گوگل]شاید این عروسک سواری سرگرم کننده تر از آن باشد که فکر می کرد

13. So I thought, bugger this for a lark.
[ترجمه ترگمان]برای همین فکر کردم، این کار را برای چکاوک می کنم
[ترجمه گوگل]بنابراین من فکر کردم، این را برای یک لجوج ببوسید

14. I've had enough of this commuting lark.
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی از این تفریح commuting داشتم
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی از این لارو رفت و آمد داشته ام

15. They stole the car for a lark, but now they're in trouble.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل را برای تفریح دزدیدند، اما حالا به دردسر افتادند
[ترجمه گوگل]آنها ماشین را برای یک آدم ربایی دزدیده اند، اما اکنون آنها دچار مشکل هستند

The boys who were larking about after school.

پسرانی که پس از مدرسه این طرف و آن طرف جست‌وخیز می‌کردند.


stop larking around!

دست از بازیگوشی بردار!


We hid the teacher's glasses for a lark.

به شوخی عینک معلم را قایم کردیم.


پیشنهاد کاربران

To get up with the lurk
صبح خروس خوان بیدار شدن

سحر خیز
معمولا به فردی که سحر خیز هست میگن

چکاوک

چکاوک یا طرقه یا طرقی هم میگن
سرچ کنید میاره عکسشو
یه نوع پرندست که به عنوان پرنده آواز خوان خانگی هم نگهداری میشه و صداش از قناری بلندتره. رنگشم قهوه ایه با لک های سفید و سیاه

a morning person


کلمات دیگر: