کلمه جو
صفحه اصلی

lamprey


معنی : مارماهی
معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی مکنده (مار ماهیان راسته ی petromyzonifomes که بی آرواره بوده و دهان قیفی شکل دارند)

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) مارماهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any of various eel-like fish, found in fresh and salt water, with a jawless, sucking mouth with which it attaches itself to other fish and sucks their blood; lamprey eel.

• eel-like fish having a rounded mouth and horny teeth

مترادف و متضاد

مارماهی (اسم)
eel, moray, lamprey

جملات نمونه

1. Living lampreys have a very similar mechanism.
[ترجمه ترگمان]لامپری زنده مکانیزم بسیار مشابهی دارد
[ترجمه گوگل]نازک های زندگی مکانی بسیار مشابهی دارند

2. The swarming lampreys consume not only dead or sickly fish but set upon otherwise healthy ones.
[ترجمه ترگمان]این ماهی که در آن جا مانده بود نه تنها مرده یا مرده بود بلکه بر جای دیگری نشسته بود
[ترجمه گوگل]ریزه خواری نه تنها ماهی مرده و مریض مصرف می کند، بلکه بر روی افراد سالم نیز قرار می گیرد

3. So researchers extracted chemical compounds from 10 putrefying lamprey carcasses.
[ترجمه ترگمان]بنابراین محققان از ۱۰ لاشه فاسد شده در لامپری مواد شیمیایی استخراج کرده اند
[ترجمه گوگل]بنابراین محققان از ترکیبات شیمیایی 10 لاشه لاشه نیشکر استخراج کرده اند

4. Lamprey is a typical migratory fish, some time in the sea of life.
[ترجمه ترگمان]lamprey یک ماهی مهاجر معمولی است که کمی در دریا زندگی می کند
[ترجمه گوگل]Lamprey یک ماهی مهاجر معمولی است، برخی از زمان ها در دریا زندگی است

5. Lamprey was one kind of animal in the class Cyclostomata.
[ترجمه ترگمان]lamprey یک نوع حیوانی در کلاس Cyclostomata بود
[ترجمه گوگل]Lamprey یک نوع حیوان در کلاس Cyclostomata بود

6. This article described the morphological characteristics of Japanese Lamprey in great detail, and the measurements and the weights of the statures and the major organs.
[ترجمه ترگمان]این مقاله ویژگی های مورفولوژیک of ژاپنی را با جزییات بسیار زیاد و اندازه گیری ها و وزن اعضا اصلی توصیف کرد
[ترجمه گوگل]در این مقاله ویژگی های مورفولوژیکی Lamprey ژاپنی را به تفصیل شرح داده شده و اندازه گیری ها و وزن ها از ویژگی ها و ارگان های اصلی

7. Lamprey found in the northeast region rivers.
[ترجمه ترگمان]lamprey در رودخانه های منطقه شمال شرقی یافت می شوند
[ترجمه گوگل]Lamprey در رودخانه شمال شرقی یافت می شود

8. Japanese Lamprey is one of the most primitive extant vertebrate.
[ترجمه ترگمان]lamprey ژاپنی یکی از the مهره داران موجود است
[ترجمه گوگل]ژاپنی Lamprey یکی از ابتدایی ترین موجودات مهره دار است

9. Related: "Bloodsucking Lamprey Found to Be 'Living Fossil. '"
[ترجمه ترگمان]مرتبط: \"bloodsucking lamprey\" کشف شد که فسیل زندگی کند
[ترجمه گوگل]مرتبط: 'Blooducking Lamprey واقع شده به زندگی فسیل زندگی می کنند ''

10. Japanese lamprey relatively small amount of resources, in a Vulnerable state.
[ترجمه ترگمان]در لامپری ژاپنی مقدار کمی از منابع در وضعیت آسیب پذیر قرار دارد
[ترجمه گوگل]نهنگ ژاپنی نسبتا کمی از منابع، در یک کشور آسیب پذیر است

11. For the first time Dinah met his publisher, Mr Lamprey, who was the groomsman.
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار، dinah با ناشر خود، آقای lamprey، که the بود آشنا شد
[ترجمه گوگل]برای اولین بار دینا ناشر، آقای لمپری را دید که داماد بود

12. The gill openings were arranged in an oblique line as in lampreys.
[ترجمه ترگمان]این gill در یک خط مورب در لامپری قرار داده شدند
[ترجمه گوگل]حفره های گیلان در یک خط مورب مانند نازک ها مرتب شده بودند

13. Such research has shown that one group of these creatures had a brain very like that of the living lamprey.
[ترجمه ترگمان]چنین تحقیقاتی نشان داده است که یک گروه از این موجودات، مغز مانند لامپری زنده را دارند
[ترجمه گوگل]چنین تحقیقی نشان داده است که یک گروه از این موجودات دارای مغز بسیار شبیه به نهنگ زنده است

14. Record - I only use my equipment and my preferred baits, either salmon roe or lamprey eel.
[ترجمه ترگمان]رکورد - من تنها از تجهیزات خود و طعمه ها preferred، یا ماهی سالمون و یا مارماهی lamprey استفاده می کنم
[ترجمه گوگل]ضبط - من فقط از تجهیزات و طعمه های مورد علاقه من استفاده می کنم، یا ماهی قزل آلا ماهی قزل آلا یا گرگ ناز


کلمات دیگر: