کلمه جو
صفحه اصلی

kinswoman


معنی : خویش، خویشاوند
معانی دیگر : خویشاوند (زن)، خویشاوند از جنس مذکر

انگلیسی به فارسی

خویش، خویشاوند(از جنس مذکر)


خانم، خویشاوند، خویش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: kinswomen
(1) تعریف: a female relative, esp. by birth.

(2) تعریف: a woman of the same race or cultural background as another person.

• female relative, female family member; woman who is of the same race or nationality
a kinswoman is a female relative; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

خویش (اسم)
connection, relation, kindred, connexion, kinswoman

خویشاوند (اسم)
relative, relation, kindred, kinswoman, kinsman, kin, kinfolk

جملات نمونه

1. I admire the strength of my kinswomen who stayed at home and who later on embraced arranged marriages.
[ترجمه ترگمان]من قدرت of را که در خانه مانده و بعدها در آغوش گرفته بودم تحسین می کنم
[ترجمه گوگل]من قوت زنانی را که در خانه ماندند تحسین می کردم و بعد از اینکه ازدواج های مرتب را پذیرفتند

2. And behold, Elisabeth thy kinswoman, she also hath conceived a son in her old age; and this is the sixth month with her that was called barren.
[ترجمه ترگمان]و ببین، الیزابت عزیز من، او هم پسری را در سن پیری خود تصور می کند؛ و این ششمین ماه پیش اوست که بی ثمر خوانده می شود
[ترجمه گوگل]و الیزابت، خواهر و برادر شما، او نیز در دوران پیری پسر خود را تصدیق کرده است و این ششمین ماه است که او نامناسبی نامیده شده است

3. Take your kinswoman; from now on you are her love, and she is your beloved.
[ترجمه ترگمان]خویشاوند خود را به دست بگیرید؛ از این به بعد عشق او هستید و او محبوب شماست
[ترجمه گوگل]نگاهی به همسرتان داشته باشید از حالا شما عشق او هستی و او عزیزت است

4. Thus the reception of Tess by her fancied kinswoman terminated, and the birds were taken back to their quarters.
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، پذیرایی تس با خیال kinswoman به پایان رسید، و پرندگان به مقر خود بازگشتند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب پذیرش تس توسط زن و شوهر فریبنده خود را متوقف شد، و پرندگان به محل آنها منتقل شد

5. A kinswoman of ours was reading a copy, but no entreaties of mine could induce her to lend it to me.
[ترجمه ترگمان]یکی از دوستان ما داشت یک نسخه از ما را می خواند، اما هیچ التماس و زاری از من نمی توانست او را وادار به آن کند که آن را به من قرض بدهد
[ترجمه گوگل]یکی از خواهرزادگان ما یک کپی را خواند، اما هیچ مشکلی از من نمیتوانست او را مجبور کند آن را به من بدهد

6. Mother Grogan was, one imagines, a kinswoman of Mary Ann.
[ترجمه ترگمان]مادر Grogan خیال می کند که یکی از دوستان من ماری آن است
[ترجمه گوگل]مادر گروگان، یک نفر تصور می کرد، یک خواهر زن مری ان

7. And Noemi said to her: Behold thy kinswoman is returned to her people, and to her gods, go thou with her.
[ترجمه ترگمان]و به او گفت: نگاه کن، خویشاوند تو به مردمش برگشته، و به خدایان او، تو با او برو
[ترجمه گوگل]و Noemi به او گفت: «ببین، خواهر و برادرت به قوم خود بازگردانده و به خدایان خود بازگردی

8. A relative by blood or marriage; a kinsman or kinswoman.
[ترجمه ترگمان]خویشاوند نزدیک خویشاوند، خویشاوند، خویشاوند من
[ترجمه گوگل]یک نسل از خون یا ازدواج؛ یک خواهر یا برادر

9. Thou shalt not uncover the nakedness of thy mother's sister: for she is thy mother's near kinswoman.
[ترجمه ترگمان]تو نباید برهنگی خواهر مادر تو را بر ملا کنی: چون او نزدیک به خویشاوند نزدیکی است
[ترجمه گوگل]تو برهنه خواهر مادرت را نمی شناسید زیرا او مادربزرگ شما است

10. But behold one day Mary heard from Elisabeth. There was to be a baby in the family and could Mary come and take care of her kinswoman?
[ترجمه ترگمان]اما یک روز مری از الیزابت الیزابت خبری شنید ممکن بود که یک بچه در خانواده باشد و مری هم بیاید و از خویشاوند خود مراقبت کند؟
[ترجمه گوگل]اما یک روز مریم از الیزابت شنید در خانواده یک کودک داشت و می توانست مری بیاید و از همسرش مراقبت کند؟

11. Thou shalt not uncover the nakedness of thy father's sister : she is thy father's near kinswoman.
[ترجمه ترگمان]تو نباید برهنگی خواهر پدر تو را بر ملا کنی: او نزدیک به خویشاوند نزدیکی است
[ترجمه گوگل]تو برهنه خواهر پدرت را نمی شناسی او پدربزرگ نزدیک شما است


کلمات دیگر: