کلمه جو
صفحه اصلی

laxity


معنی : سستی، شلی، لینت
معانی دیگر : آسان گیری، سست انگاری، تسامح، بی بند و باری، بی قیدی، ترایمانی، ریخنی

انگلیسی به فارسی

لینت، سستی، شلی


سستی، شلی، لینت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or quality of being careless or slack; looseness.
مشابه: neglect

- The laxity of the new supervisor was the cause of inefficiency and loss of discipline among the work staff.
[ترجمه ترگمان] سستی ناظر جدید علت ناکارآمدی و از دست دادن نظم در میان کارکنان کار بود
[ترجمه گوگل] سستی سرپرست جدید علت ناکارآمدی و از بین رفتن نظم و انضباط در میان کارکنان کار بود

• laxness, looseness; negligence, carelessness; lack of strictness; vagueness

مترادف و متضاد

سستی (اسم)
abulia, weakness, laxity, indolence, frailty, asthenia, acedia, lassitude, laxation, relaxation, debility, impuissance, atony, inactivity, droop, feeble-mindedness, flaccidity, phlegm, sloth, limpness, slothfulness

شلی (اسم)
laxity, slack, flaccidity, limping, slackness, lameness

لینت (اسم)
laxity, lubricity, unction, loose bowels

جملات نمونه

1. a laxity in discipline
سهل انگاری در انضباط

2. The newspapers accused local police of laxity in dealing with gamblers.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها پلیس محلی را به سهل انگاری در برخورد با قماربازان متهم کردند
[ترجمه گوگل]روزنامه ها پلیس محلی را متهم به نگرانی در برخورد با قماربازان کردند

3. The laxity of export control authorities has made a significant contribution to the problem.
[ترجمه ترگمان]سستی مسئولان کنترل صادرات سهم قابل توجهی در این مساله داشته است
[ترجمه گوگل]کمبود مقامات کنترل صادرات مشارکت قابل توجهی را در این زمینه ایفا کرده است

4. It was also a time of increased moral laxity among the clergy, not excluding the Popes.
[ترجمه ترگمان]همچنین زمان افزایش سستی اخلاقی در میان روحانیان بود، نه به استثنای پاپ های
[ترجمه گوگل]این نیز زمان افزایش سستی اخلاقی در بین روحانیت بود، و نه پاپ ها را نادیده گرفت

5. Second, there is a certain degree of laxity.
[ترجمه ترگمان]دوم، میزان مشخصی از laxity وجود دارد
[ترجمه گوگل]دوم، میزان مشخصی از سستی وجود دارد

6. But bloating, laxity, conceit, extravagance and inertia are to be found in certain degrees.
[ترجمه ترگمان]اما باد کردگی، laxity، conceit، extravagance و inertia در برخی از موارد به تدریج یافت می شوند
[ترجمه گوگل]اما نفخ، سستی، غرور، بی عاطفه و نفوذ در درجه های خاصی یافت می شود

7. In 1975 we criticized weakness, laziness and laxity, but some leading bodies still have those problems.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۵ ما ضعف، تنبلی و سستی را مورد انتقاد قرار دادیم، اما برخی از افراد برجسته هنوز هم این مشکلات را دارند
[ترجمه گوگل]در سال 1975، ما ضعف، رنج و سستی را مورد انتقاد قرار دادیم، اما برخی از جناح های برجسته هنوز این مشکلات را دارند

8. Questions are being asked by prominent citizens as to the extent of police laxity which permitted the perpetration of this vicious crime.
[ترجمه ترگمان]سوالات شهروندان برجسته در مورد میزان laxity پلیس که از وقوع این جنایت وحشیانه پیش گیری می کنند، پرسیده می شود
[ترجمه گوگل]از سوی شهروندان برجسته به سؤالاتی درباره میزان شکست پلیس که به انجام این جنایت شرور اجازه داده می شود، پرسش می شود

9. Two years later the itinerant returned to attack Garden outright for allowing laxity and not promoting the preaching of grace.
[ترجمه ترگمان]دو سال بعد، دوره گرد، به علت آنکه به هرزگی اجازه می داد وعظ و خطابه دعا را ترویج کند، بار دیگر به باغ ملی حمله کرد
[ترجمه گوگل]دو سال بعد، مسافرین به طور مستقیم به باغ حمله کردند و اجازه ندادند که سستی کنند و موعظه فضل را تبلیغ نکنند

10. It was as if he wanted to test the laxity and freedoms of waging war up in here.
[ترجمه ترگمان]گویی می خواست آزادی و آزادی به راه انداختن جنگ را در اینجا آزمایش کند
[ترجمه گوگل]آن گونه بود که می خواست آزمودنی ها و آزادی های جنگ را در اینجا آزمایش کند

11. Round the eye, full face and neck and the full body thin wrinkle and wrinkle and edict wrinkle and double chin"turkey neck", "butterfly sleeve"abdomen and thigh skin laxity etc.
[ترجمه ترگمان]گرد چشم، صورت و گردن پر چین و چین و چروک و چین و چروک و چین و چروک و ضد چین و چروک و ضد چین و چروک \"،\" گلوی بوقلمون \" و شل شدن پوست ران و
[ترجمه گوگل]گردن چشم، صورت و گردن کامل و چین و چروک و چین و چروک و چین و چروک و اشک و چین و چروک دوزی گردن '،' پروانه آستین 'و سفتی پوست سینه و غیره

12. It has been suggested that the hormone relaxin, a hormone of pregnancy, causes this joint laxity in pregnant women.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که هورمون relaxin هورمونی، هورمون حاملگی، این سستی و laxity را در زنان باردار ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شده است که آرامبن هورمون، یک هورمون حاملگی، این سوزش مشترک را در زنان باردار ایجاد می کند

13. At 6 Ms. Meyerhof, of South Burlington, Vt., is a decade or two older than Dr. White's typical candidate, someone who is just starting to notice under-chin skin laxity.
[ترجمه ترگمان]در ۶ سالگی خانم Meyerhof، از Burlington جنوبی، vt این یک دهه یا دو سال از کاندیدای معمول دکتر وایت است، کسی که تازه شروع به توجه به laxity پوست زیر چانه کرده است
[ترجمه گوگل]در 6 خانم میرهوف، از برلینگتون جنوبی، VT، یک دهه یا دو سال بیشتر از نامزد معمولی دکتر White است، کسی که فقط شروع به نادیده گرفتن کمر درد زیر چانه می کند

14. Excision with skin graft of soar on the face can improve laxity and mobility of that portion, but it contributes little to remould the disfiguration.
[ترجمه ترگمان]excision با پیوند پوست بر روی صورت می تواند سستی و تحرک آن بخش را بهبود بخشد، اما کمک چندانی به remould the نمی کند
[ترجمه گوگل]برداشتن پوست با استفاده از پوست صورت می تواند باعث افزایش سستی و تحرک آن بخش شود، اما این کمپانی به کمال نمی کاهد تا تغییرات را تغییر دهد

a laxity in discipline

سهل‌انگاری در انضباط


پیشنهاد کاربران

سهل انگاری


کلمات دیگر: