1. leftist groups
گروه های چپ گرا
2. the dissemination of leftist political views
اشاعه ی نظریات سیاسی (دست) چپی
3. his father is a leftist
پدر او چپ گرا است.
4. they affiliated themselves with leftist groups
آنان خود را به دستجات چپ گرای وابسته کردند.
5. the story is tinted with leftist views
داستان با نظریات دست چپی چاشنی شده است.
6. the tendency of some writers toward leftist ideas
گرایش برخی نویسندگان به عقاید چپی
7. The ruling party won 103 mayorships, the leftist Democratic Revolution party took 5 and center-right National Action won 3
[ترجمه ترگمان]حزب حاکم ۱۰۳ mayorships را برد، حزب انقلاب دموکراتیک چپ گرا ۵ امتیاز گرفت و \"اقدام ملی راست\" ۳ برنده شد
[ترجمه گوگل]حزب حاکم 103 ماموریت را به دست آورد، حزب انقلابی حزب دموکرات چپ 5 نفره و ماموریت مربیان راست 3 برنده شد
8. Leftist labor unions and their statist allies may scream but the public sector needs pruning.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های کارگری چپ گرا و هم پیمانان statist ممکن است جیغ بکشند اما بخش دولتی به pruning نیاز دارد
[ترجمه گوگل]اتحادیه های کارگری چپ و متحدان آنها می توانند فریاد بزنند، اما بخش عمومی نیاز به هرس کردن دارد
9. The Labour Party's main coalition partner, the leftist Meretz, supported the move.
[ترجمه ترگمان]شریک اصلی حزب کارگر، the چپ گرا، از این حرکت حمایت کرد
[ترجمه گوگل]شریک اصلی ائتلاف حزب حزب کارگر، Meretz چپ، از این حرکت حمایت کرد
10. The drug war is a skirmish, the leftist gangs an irritant.
[ترجمه ترگمان]جنگ مواد مخدر، درگیری است، گروه های چپ گرا محرک آور هستند
[ترجمه گوگل]جنگ مواد مخدر، تهاجمی است، گروه های چپگرا تحریک کننده هستند
11. Ecuador's leftist president, Rafael Correa, is an economist who, well before he was elected in December 200 understood and wrote about the limitations of neoliberal economic dogma.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور چپ گرای اکوادور، رافائل کوره آ، یک اقتصاددان است که پیش از اینکه در دسامبر ۲۰۰ انتخاب شود، در مورد محدودیت های of اقتصادی neoliberal نوشت و نوشت
[ترجمه گوگل]رافائل کوریا، رییس جمهور چپ افراطی اکوادور، اقتصاددان است، که پیش از آنکه در دسامبر 200 انتخاب شود، درباره محدودیت های اخلاق اقتصادی نئولیبرالی فهمید و نوشت
12. There was also the occasional leftist, journalist, or human rights activist or lawyer jailed for defamation or disseminating "false information, " or on trumped-up criminal charges.
[ترجمه ترگمان]همچنین برخی از فعالان چپ گرا، روزنامه نگار، یا فعال حقوق بشر یا وکیلی که به جرم افترا یا پخش \"اطلاعات نادرست\" یا به اتهام ناروا زندانی می شوند نیز وجود داشت
[ترجمه گوگل]هم چپ گرا، روزنامه نگار یا فعال حقوق بشر و یا وکیل مدافع حقوق بشر برای افترا و یا انتشار اطلاعات نادرست یا بر اساس اتهامات جنایی مرتکب شده بود
13. He was a member of the League of Leftist Writers.
[ترجمه ترگمان]او عضو انجمن نویسندگان چپ گرا بود
[ترجمه گوگل]او عضو لیگ نویسندگان چپ بود
14. The country is ruled by a leftist government.
[ترجمه ترگمان]این کشور توسط یک دولت چپ گرا اداره می شود
[ترجمه گوگل]این کشور توسط یک دولت چپ حکومت می شود
15. John was a leftist in politics and a left-handed pitcher in the diamond.
[ترجمه ترگمان]جان یک چپ گرا در سیاست و یک تنگ چپ دست در الماس بود
[ترجمه گوگل]جان یک چپ گرا در سیاست و یک جفت چپ دست در الماس بود
16. French unions and leftist politicians joined in once the conflict widened, publiclysupport for the student movement.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های فرانسوی و سیاستمداران چپ گرا زمانی به هم پیوستند که درگیری گسترده تر شد و publiclysupport برای جنبش دانشجویی شد
[ترجمه گوگل]اتحادیه های فرانسوی و سیاستمداران چپ یک بار درگیری های گسترده ای را به وجود آوردند و به طور عمومی برای جنبش دانشجویی پیوستند