1. that prophet claimed to be a new manifestation of the divine spirit
آن پیامبر ادعا می کرد که تجلی نوینی از روح الهی است.
2. These latest riots are a clear manifestation of growing discontent.
[ترجمه ترگمان]این شورش های اخیر، تجلی روشنی از نارضایتی فزاینده است
[ترجمه گوگل]این آخرین شورش یک تظاهرات واضحی از نارضایتی در حال رشد است
3. This riot is only one manifestation of people's discontent.
[ترجمه ترگمان]این شورش فقط یک تجلی از نارضایتی مردم است
[ترجمه گوگل]این شورش تنها یک تظاهرات نارضایتی مردم است
4. The manifestation of the disease in adults is less dramatic.
[ترجمه ترگمان]ظهور این بیماری در بزرگسالان کم تر دراماتیک است
[ترجمه گوگل]تظاهرات بیماری در بزرگسالان کمتر قابل توجه است
5. Many animals were seen as the manifestation of a deity.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از حیوانات به عنوان تجلی یک خدا نگریسته می شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از حیوانات به عنوان تظاهر یک خدای دیده می شود
6. The riots are a clear manifestation of the people's discontent.
[ترجمه ترگمان]این شورش مظهر روشنی از نارضایتی مردم است
[ترجمه گوگل]شورش ها یک تظاهرات واضح از نارضایتی مردم است
7. Manifestation of the disease often doesn't occur until middle age.
[ترجمه ترگمان]اغلب این بیماری تا زمانی که به سن متوسط برسد رخ نمی دهد
[ترجمه گوگل]تظاهرات بیماری اغلب تا سن متوسط اتفاق نمی افتد
8. In a minimal deficit, the only manifestation may be unilateral diminution of arm swing during spontaneous walking.
[ترجمه ترگمان]در کم ترین کسری، تنها تجلی ممکن است کاهش یک جانبه حرکت بازو در طول راه رفتن به خود باشد
[ترجمه گوگل]در کمترین کسری، تنها تظاهر ممکن است کاهش یک جانبه نوسان دست در طی راه رفتن خودبه خودی باشد
9. Seizures may occur as an early manifestation of meningitis, encephalitis, or cerebral abcess.
[ترجمه ترگمان]Seizures ممکن است به عنوان ظهور زودرس مننژیت، encephalitis و یا مغزی مغزی رخ دهد
[ترجمه گوگل]تشنج ممکن است به عنوان یک تظاهرات زودرس مننژیت، آنسفالیت و یا مغز رخ دهد
10. She sees them as a manifestation of spirituality.
[ترجمه ترگمان]او آن ها را به عنوان تجلی معنویت می بیند
[ترجمه گوگل]او آنها را به مثابه نمادی از معنویت می بیند
11. This latest outbreak of violence is a clear manifestation of discontent in the city.
[ترجمه ترگمان]آخرین شیوع خشونت، ظهور روشن نارضایتی در شهر است
[ترجمه گوگل]این آخرین شیوع خشونت، تظاهرات آشکار نارضایتی در شهر است
12. The gravitational forces are the manifestation of space-time curvature due to the presence of matter.
[ترجمه ترگمان]نیروی جاذبه، ظهور انحنای فضا - زمان به دلیل حضور ماده هستند
[ترجمه گوگل]نیروهای گرانشی ظهور انحنای فضا-زمان به علت وجود ماده است
13. After the initial manifestation of gout, patients will often remain asymptomatic for several months to years.
[ترجمه ترگمان]پس از ظهور بیماری نقرس، بیماران اغلب به مدت چند ماه به مدت چند ماه باقی خواهند ماند
[ترجمه گوگل]بعد از تظاهرات اولیه نقرس، بیماران اغلب بدون چند ماه به چند ماه می روند
14. The conditions under which this manifestation is excited are infinitely varied, according to the nature of particular bodies.
[ترجمه ترگمان]شرایطی که در آن این تجلی به هیجان می آید، با توجه به ماهیت اجسام به طور نامحدود متفاوت است
[ترجمه گوگل]شرایطی که این تظاهرات هیجان زده است، طبق ماهیت ذات خاص، بی نهایت متغیر است
15. Only surrounded by an even more far-reaching particular manifestation of life, such a thing as the expression of sorrow or affection.
[ترجمه ترگمان]تنها او را احاطه کرده بودند تا به یک تجلی خاصی از زندگی برسند، چیزی که تجلی غم و محبت را در خود دیده بود
[ترجمه گوگل]فقط توسط یک تجلی خاص و حیاتی از زندگی، مانند چیزی که بیان غم و اندوه و محبت است، احاطه شده است