1. The kidnap has caused the family months of heartbreak and suffering.
[ترجمه ترگمان]این آدم ربایی، ماه ها اندوه و عذاب را در این خانواده ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]ربوده شدن خانواده باعث دلهره و رنج است
2. Police in Brazil uncovered a plot to kidnap him.
[ترجمه ترگمان]پلیس در برزیل از توطئه ای برای ربودن او پرده برداشت
[ترجمه گوگل]پلیس در برزیل توطئه برای ربوده شدنش را کشف کرد
3. He was charged with the kidnap of a 25 year-old woman.
[ترجمه ترگمان]او متهم به ربودن یک زن ۲۵ ساله شد
[ترجمه گوگل]او با ربودن یک زن 25 ساله متهم شد
4. A pair of robbers were trying to kidnap his wife.
[ترجمه ترگمان]یه جفت دزد سعی کردن زنش رو بدزدن
[ترجمه گوگل]یک زوج سارق سعی داشتند همسرش را ربودند
5. The police balked the attempt to kidnap the child.
[ترجمه ترگمان]پلیس از تلاش برای ربودن کودک امتناع کرد
[ترجمه گوگل]پلیس اقدام به ربودن کودک کرد
6. She was terrified that Ronnie would kidnap Sam.
[ترجمه ترگمان]می ترسید که \"رونی\" سم رو بدزده
[ترجمه گوگل]او وحشت زده کرد که رونی می خواهد سام را بکشد
7. He admitted the charge of kidnap.
[ترجمه ترگمان]او اتهام آدم ربایی را پذیرفت
[ترجمه گوگل]او اتهام ربوده شدن را پذیرفت
8. Police have uncovered a plot to kidnap the President's son.
[ترجمه ترگمان]پلیس توطئه ای برای ربودن پسر رئیس جمهور کشف کرده است
[ترجمه گوگل]پلیس توطئۀ آدم ربایی پسر رئیس جمهور را کشف کرده است
9. Despite a nationwide hunt for the kidnap gang, not a trace of them was found.
[ترجمه ترگمان]علی رغم یک شکار در سراسر کشور برای گروه آدم ربایی، هیچ ردی از آن ها پیدا نشد
[ترجمه گوگل]علی رغم شکار در سراسر کشور برای باند آدم ربایی، هیچ ردی از آنها یافت نشد
10. Nobody sane would kidnap a boy just to get back photographs of themselves.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس عاقل نبود که پسری را بدزدد که عکس خودش را بگیرد
[ترجمه گوگل]هیچ کس خوب نیست که فقط یک پسر را بکشد تا عکس های خود را بردارند
11. There are very few fathers of kidnap victims who aren't worried about their financial affairs being looked at too closely.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از پدران قربانیان آدم ربایی هستند که نگران امور مالی خود نیستند
[ترجمه گوگل]پدران قربانی قربانیان ربوده شده اند که نگران امور مالی خود هستند که بیش از حد به نظر می رسد
12. Let my dad kidnap me, he pleaded as he stood at the edge of the driveway.
[ترجمه ترگمان]وقتی کنار جاده ایستاده بود، التماس کرد: اجازه بده پدرم منو بدزده
[ترجمه گوگل]اجازه دهید پدرم به من ربوده شود، او به عنوان او در لبه درایو ایستاد
13. On the second anniversary of his kidnap, we made sure John was in the news.
[ترجمه ترگمان]در دومین سالگرد ربوده شدنش، مطمئن شدیم که جان در اخبار است
[ترجمه گوگل]در دومین سالگرد ربوده شدن او، ما اطمینان دادیم که جان در خبرها بود
14. He and his cloned cohorts kidnap children to steal their dreams, which turn into nightmares.
[ترجمه ترگمان]اون و همدست شبیه سازی شده اون بچه ها رو دزدیدن تا dreams بدزدن، که تبدیل به کابوس میشن
[ترجمه گوگل]او و همکاران او کلون شده بچه ها را به سرقت رؤیاهای خود می ریزند که به کابوس تبدیل می شوند
15. Tanner disapproved of kidnap insurance and companies like D'Arcy's which negotiated for hostage release.
[ترجمه ترگمان]وب سایت Tanner از آدم ربایی و شرکت های بیمه مانند D s که برای آزادی گروگان ها مذاکره کرده اند، مخالف بودند
[ترجمه گوگل]تنر از بیمه آدم ربایی و شرکت هایی مانند D'Arcy که برای آزادی گروگان ها مذاکره کرده بود، تایید نشد