صفحه اصلی
dimply
گودى دار، داراى فرورفتگى
بستن
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
انگلیسی به فارسی
ضعیف
انگلیسی به انگلیسی
• dimpled, indented, having dimples
جملات نمونه
1. the dimply thighs of a plump baby
ران های چال دار کودک تپل
کلمات دیگر: