کلمه جو
صفحه اصلی

child abuse

انگلیسی به انگلیسی

• mistreatment of children (neglect, molestation, etc.)

جملات نمونه

1. Child abuse is a punishable offense.
[ترجمه ترگمان]آزار و اذیت کودکان یک جرم قابل مجازات است
[ترجمه گوگل]سوء استفاده از کودکان یک جرم مجازات است

2. Those who want to take child abuse seriously today must stake out a humane child protection practice.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که می خواهند کودکان را به طور جدی مورد سو استفاده قرار دهند، باید عمل حفاظت از کودکان را انجام دهند
[ترجمه گوگل]کسانی که می خواهند امروز به طور جدی سوء استفاده از کودکان را تحریک کنند، باید از یک اقدام محافظت در برابر انسانی برخوردار شوند

3. Child abuse is an emotive subject.
[ترجمه ترگمان]آزار و اذیت کودکان یک موضوع احساسی است
[ترجمه گوگل]سوء استفاده از کودک یک موضوع احساسی است

4. Cases of child abuse often go unreported or ignored by uninformed citizens.
[ترجمه ترگمان]موارد سو استفاده کودکان اغلب گزارش نمی شوند و توسط شهروندان uninformed نادیده گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]موارد سوء استفاده از کودکان اغلب توسط شهروندان ناآگاه به اطلاع یا نادیده گرفته می شوند

5. I will refer to child abuse generically .
[ترجمه ترگمان]من به کودکان در مورد سو استفاده از کودکان اشاره خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من به طور کلی به سوء استفاده از کودکان مراجعه خواهم کرد

6. Dillon addressed the issue of child abuse in his speech.
[ترجمه ترگمان]دیلن به موضوع آزار و اذیت کودکان در سخنرانی خود اشاره کرد
[ترجمه گوگل]دیلون در سخنرانی خود در مورد سوء استفاده از کودکان سخن گفت

7. Cases of child abuse have a strong emotional charge.
[ترجمه ترگمان]موارد سو استفاده از کودکان یک مسئولیت عاطفی قوی دارند
[ترجمه گوگل]موارد سوءاستفاده از کودک دارای اتهام عاطفی قوی هستند

8. There's evidence to suggest that child abuse is not just a recent phenomenon.
[ترجمه ترگمان]شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه سو استفاده از کودکان تنها یک پدیده جدید نیست
[ترجمه گوگل]شواهدی وجود دارد که نشان می دهد سوء استفاده از کودک نه تنها یک پدیده اخیر است

9. Each state statute that mandates reporting of child abuse or neglect specifies the procedures reporters are required to follow.
[ترجمه ترگمان]هر قانون ایالتی که گزارش تجاوز و یا بی توجهی به کودکان را الزامی می کند، دستورالعمل های لازم برای پی گیری را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]هر یک از قوانین ایالتی که مسئولیت گزارش دادن سوءاستفاده یا غفلت کودک را تعیین می کند، مشخص می کند که خبرنگاران باید مراحل را دنبال کنند

10. I've seen cases of this kind of child abuse all too often.
[ترجمه ترگمان]من اغلب موارد این نوع آزار و اذیت کودکان را بارها دیده ام
[ترجمه گوگل]من اغلب موارد این نوع سوء استفاده از کودکان را دیده ام

11. The social workers experienced the child abuse system in a variety of ways.
[ترجمه ترگمان]کارگران اجتماعی سیستم سو استفاده کودکان را به شیوه های گوناگون تجربه کردند
[ترجمه گوگل]کارگران اجتماعی انواع مختلفی از سیستم سوء استفاده از کودکان را تجربه کردند

12. Media reports of child abuse cases often express this sense of moral outrage.
[ترجمه ترگمان]گزارش های رسانه ها از موارد سو استفاده از کودکان اغلب این حس خشم اخلاقی را ابراز می کنند
[ترجمه گوگل]گزارش های رسانه ای از موارد سوء استفاده از کودک اغلب این احساس خشم اخلاقی را بیان می کند

13. Ross was exonerated of all charges of child abuse.
[ترجمه ترگمان]راس از همه اتهام های سو استفاده از کودکان تبرئه شد
[ترجمه گوگل]راس از تمام اتهامات سوء استفاده از کودکان محروم شد

14. Produce a strategy to prevent child abuse and neglect.
[ترجمه ترگمان]یک استراتژی را برای پیش گیری از آزار و اذیت کودکان و بی توجهی تولید کنید
[ترجمه گوگل]یک استراتژی برای جلوگیری از سوء استفاده از کودکان و غفلت ایجاد کنید

پیشنهاد کاربران

کودک آزاری ( هر نوع آزار جسمی، روحی و یا جنسی )

کودک آزاری

کودک ازاری

سوء استفاده جنسی از کودک


کلمات دیگر: