لکه، لک صورت، کک مک، خال، دارای کک مک کردن، خالدار شدن
freckled
لکه، لک صورت، کک مک، خال، دارای کک مک کردن، خالدار شدن
انگلیسی به فارسی
شایع، دارای کک مک کردن، خالدار شدن، خالدار کردن
انگلیسی به انگلیسی
• full of freckles, covered with freckles; spotted
someone who is freckled has freckles.
someone who is freckled has freckles.
جملات نمونه
1. her white, freckled skin and red hair was attractive
پوست سفید و کک مکی و موهای سرخ او دل انگیز بود.
2. manoochehr loves freckled redheads
منوچهر مرده ی سرخ مویان کک مک دار است.
3. Her face was freckled all over.
[ترجمه ترگمان]صورتش پر از کک بود
[ترجمه گوگل]چهره اش تمام شد
[ترجمه گوگل]چهره اش تمام شد
4. Her freckled skin glowed with health again.
[ترجمه ترگمان]پوست کک مک یاش دوباره به جوش آمد
[ترجمه گوگل]پوست شنیده ای او دوباره سلامت خود را نشان داد
[ترجمه گوگل]پوست شنیده ای او دوباره سلامت خود را نشان داد
5. His face, faintly freckled, is rigid, his eyes fixed on the road.
[ترجمه ترگمان]صورتش که اندکی کک مکی شده بود چشمانش روی جاده ثابت ماند
[ترجمه گوگل]چهره اش، به آرامی متراکم است، سفت و سخت است، چشم او در جاده ثابت است
[ترجمه گوگل]چهره اش، به آرامی متراکم است، سفت و سخت است، چشم او در جاده ثابت است
6. He was a friendly, freckled young man of eighteen, with shoulder-length hair.
[ترجمه ترگمان]او مرد دوست داشتنی و کک مکی بود که موی بلندی داشت
[ترجمه گوگل]او یک مرد جوان 18 ساله دوست داشتنی بود و با موهای شانه مواجه بود
[ترجمه گوگل]او یک مرد جوان 18 ساله دوست داشتنی بود و با موهای شانه مواجه بود
7. A scalpel gleamed in the doctor's long freckled hand.
[ترجمه ترگمان]تیغ جراحی روی صورت کک مکی دکتر درخشید
[ترجمه گوگل]یک اسکالپال در دست دراز کشیده و دراز کشیده است
[ترجمه گوگل]یک اسکالپال در دست دراز کشیده و دراز کشیده است
8. Their hands - podgy, thin, freckled or pale - touched everything, prodding, caressing, tickling, squeezing.
[ترجمه ترگمان]دستی چاق، لاغر، لاغر و رنگ پریده، همه چیز را لمس می کرد، نوازش می کرد، نوازش می کرد، نوازش می کرد
[ترجمه گوگل]دستان آنها - پابرهنه، نازک، متراکم و یا رنگ پریده - همه چیز را لمس کرد، سوزش، نوازش، لرزیدن، فشردن
[ترجمه گوگل]دستان آنها - پابرهنه، نازک، متراکم و یا رنگ پریده - همه چیز را لمس کرد، سوزش، نوازش، لرزیدن، فشردن
9. Another cadet - freckled Hake Bjortson - totally lost his composure.
[ترجمه ترگمان]یک دانشجوی دیگر که کک مکی بود کاملا آرامشش را از دست داد
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از دانشجویان - هیک بجورسون کثیف - کاملا آرامش خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از دانشجویان - هیک بجورسون کثیف - کاملا آرامش خود را از دست داد
10. Danny's freckled face and upturned nose was crowned by a shock of bright red hair.
[ترجمه ترگمان]صورت کک مکی دنی با ضربه ای از موهای قرمز روشن بر سر او فرود آمد
[ترجمه گوگل]چهره کثیف و دنی Danny و بینی متورم شده توسط شوک از موهای قرمز روشن بود
[ترجمه گوگل]چهره کثیف و دنی Danny و بینی متورم شده توسط شوک از موهای قرمز روشن بود
11. The hands that held the lines were freckled like tortillas.
[ترجمه ترگمان]دستی که خطوط را نگه می داشت، مثل نان ذرت پر از کک بود
[ترجمه گوگل]دست هایی که خطوط را نگه داشتند، مثل تریتیلا ها پرورش یافتند
[ترجمه گوگل]دست هایی که خطوط را نگه داشتند، مثل تریتیلا ها پرورش یافتند
12. Spunky and freckled face Billy read by Eric and Joe a small boy read by Keith.
[ترجمه ترگمان]صورت پر کک و کک و freckled بیلی توسط اریک و جو یک پسربچه کوچک به نام کیت خوانده می شد
[ترجمه گوگل]بیگانه ای که توسط اریک و جو خواننده پسر کوچک خوانده شده توسط کیت خوانده می شود
[ترجمه گوگل]بیگانه ای که توسط اریک و جو خواننده پسر کوچک خوانده شده توسط کیت خوانده می شود
13. His ugly, freckled face gawked in every direction.
[ترجمه ترگمان]چهره زشت و کک مکی او که از هر جهت باز بود
[ترجمه گوگل]چهره زشت، چاق و چله خود را در هر جهت گاوچک کرد
[ترجمه گوگل]چهره زشت، چاق و چله خود را در هر جهت گاوچک کرد
14. George is tall, red-haired, freckled, with deep squint lines at the outside corners of his blue eyes.
[ترجمه ترگمان]جورج قد بلند، مو قرمز، کک مکی، با خطوط عمیق عمیقی که در گوشه و کنار چشمان آبی رنگش دیده می شود
[ترجمه گوگل]جورج قد بلند، قرمز موی، کروکد، با خطوط عمیق خشن در گوشه های بیرونی چشم های آبی او است
[ترجمه گوگل]جورج قد بلند، قرمز موی، کروکد، با خطوط عمیق خشن در گوشه های بیرونی چشم های آبی او است
پیشنهاد کاربران
Freckled human : آدم کک و مکی ( مثل یکسری نژادهای موقرمز اروپایی )
Freckle : کک و مک - خالدار - خالدار کردن
Freckle : کک و مک - خالدار - خالدار کردن
کک مکی و یا ککی مکی
کلمات دیگر: