بچگانه، ازروی بچگی
childishly
بچگانه، ازروی بچگی
انگلیسی به فارسی
کودکانه
انگلیسی به انگلیسی
• in a childish manner; in an immature manner
جملات نمونه
1. It was indicative of Franco's childishly egocentric view of politics that he now chose to ignore Allied overtures.
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده دیدگاه egocentric childishly از سیاست بود که او اکنون تصمیم گرفت پیشنهادهای متفقین را نادیده بگیرد
[ترجمه گوگل]این نشانگر دیدگاه کودکانهانه خودخواهانه فرانکو از سیاست است که او اکنون تصمیم گرفت نادیده گرفتن توانمندی های متفقین را داشته باشد
[ترجمه گوگل]این نشانگر دیدگاه کودکانهانه خودخواهانه فرانکو از سیاست است که او اکنون تصمیم گرفت نادیده گرفتن توانمندی های متفقین را داشته باشد
2. In my opinion Anna acted more childishly but through no fault of her own.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، آنا درست مثل بچه ها رفتار می کرد، ولی به هیچ وجه تقصیر خودش نبود
[ترجمه گوگل]به نظر من، آنا بیشتر بچه گانه عمل می کرد، اما از طریق تقصیر خودش نبود
[ترجمه گوگل]به نظر من، آنا بیشتر بچه گانه عمل می کرد، اما از طریق تقصیر خودش نبود
3. She was childishly excited about their new place.
[ترجمه ترگمان]او به طور کودکانه در مورد مکان جدیدش هیجان زده بود
[ترجمه گوگل]او از لحاظ محل سکونت خود بچه بود
[ترجمه گوگل]او از لحاظ محل سکونت خود بچه بود
4. He knew that he had behaved childishly.
[ترجمه ترگمان]می دانست که رفتارش مثل بچه ها است
[ترجمه گوگل]او می دانست که او رفتار کودکانه داشته است
[ترجمه گوگل]او می دانست که او رفتار کودکانه داشته است
5. She found him as it appeared, playing childishly with a ring.
[ترجمه ترگمان]همان طور که به نظر می رسید، او را پیدا کرد که مثل بچه ها با حلقه بازی می کرد
[ترجمه گوگل]او او را به عنوان آن را به نظر می رسد، بازی بچه گرایی با حلقه است
[ترجمه گوگل]او او را به عنوان آن را به نظر می رسد، بازی بچه گرایی با حلقه است
6. See them, goodwife laughed childishly not self-consciously.
[ترجمه ترگمان]آن ها را ببین، ای نه که مثل بچه ها می خندید، نه از روی عمد
[ترجمه گوگل]آنها را مشاهده کنید، زن خانه دار خنده بچه ها به خودی خود آگاهانه نیست
[ترجمه گوگل]آنها را مشاهده کنید، زن خانه دار خنده بچه ها به خودی خود آگاهانه نیست
7. He hit back angrily, saying such remarks were childishly simplistic.
[ترجمه ترگمان]او با عصبانیت به پشت ضربه زد و چنین گفت: این حرف ها بچگانه است
[ترجمه گوگل]او عصبانی شد و گفت چنین سخنان ساده ای بود
[ترجمه گوگل]او عصبانی شد و گفت چنین سخنان ساده ای بود
8. Sounds almost childishly simple, doesn't it?
[ترجمه ترگمان]به نظر مثل بچه ها ساده میاد، نه؟
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تقریبا کودکانه ساده است، آیا این نیست؟
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تقریبا کودکانه ساده است، آیا این نیست؟
9. The baby says childishly to the nan: " I wanna an apple. ".
[ترجمه ترگمان]بچه به مادربزرگم می گوید: \" من می خواهم سیب بخورم \"
[ترجمه گوگل]کودک می گوید: 'من می خواهم یک سیب '
[ترجمه گوگل]کودک می گوید: 'من می خواهم یک سیب '
10. He acted very childishly.
[ترجمه ترگمان]مثل بچه ها رفتار می کرد
[ترجمه گوگل]او بسیار کودکانه عمل کرد
[ترجمه گوگل]او بسیار کودکانه عمل کرد
11. I like Jenny, don't get me wrong, but I do think she acts a little childishly at times.
[ترجمه ترگمان]من جنی را دوست دارم، اشتباه نکنید، اما فکر می کنم او گاهی مثل بچه ها رفتار می کند
[ترجمه گوگل]من جین را دوست دارم، من اشتباه نمی کنم، اما فکر می کنم او کمی گرسنه است
[ترجمه گوگل]من جین را دوست دارم، من اشتباه نمی کنم، اما فکر می کنم او کمی گرسنه است
12. Some listeners might be tempted to snicker at the childishly simple song titles.
[ترجمه ترگمان]برخی از شنوندگان ممکن است وسوسه شوند که به این آهنگ ساده کودکانه پوزخند بزنند
[ترجمه گوگل]بعضی از شنوندگان ممکن است وسوسه شوند که عناوین آهنگ های کودکانه را به هم بزنند
[ترجمه گوگل]بعضی از شنوندگان ممکن است وسوسه شوند که عناوین آهنگ های کودکانه را به هم بزنند
13. The special relationships of the world are destructive, selfish and childishly egocentric.
[ترجمه ترگمان]روابط ویژه دنیا مخرب، خودخواه و بچگانه هستند
[ترجمه گوگل]روابط ویژه دنیای مخرب، خودخواهانه و کودکانه خودخواهانه است
[ترجمه گوگل]روابط ویژه دنیای مخرب، خودخواهانه و کودکانه خودخواهانه است
14. At times like that the instinctive reaction is to childishly and peevishly cast around in search of somebody else to blame, but the real truth is self-evident and undeniable.
[ترجمه ترگمان]گاهی مثل این است که عکس العمل غریزی این است که به طور کودکانه به دنبال کسی بگردد که مقصر باشد، اما حقیقت حقیقی خود بدیهی و غیرقابل انکار است
[ترجمه گوگل]در بعضی اوقات مانند این واکنش غریزی به دنبال کودکانه و ناخوشایندی است که در جستجوی کسی است که سرزنش می کند، اما حقیقت واقعی خود آشکار و غیر قابل انکار است
[ترجمه گوگل]در بعضی اوقات مانند این واکنش غریزی به دنبال کودکانه و ناخوشایندی است که در جستجوی کسی است که سرزنش می کند، اما حقیقت واقعی خود آشکار و غیر قابل انکار است
کلمات دیگر: