کلمه جو
صفحه اصلی

conceptualisation


(noun) تصور، خیال، ادراک

انگلیسی به فارسی

تصور، خیال، ادراک


مفهوم سازی


انگلیسی به انگلیسی

• process of forming a concept, conceptual interpretation; detailed concept (also conceptualization)

جملات نمونه

1. The language of the "one-sex" universe constrains the conceptualisation of our modern notions of absolute sexual differentiation by projecting the male body as the canonical human form.
[ترجمه ترگمان]زبان جهان \"یک جنس\" تجسم ایده امروزی ما از تمایز جنسی مطلق را با طرح ریزی بدن مرد به شکل یک فرم استاندارد انسانی محدود می کند
[ترجمه گوگل]زبان جهان 'یک جنس'، مفهوم سازی مفاهیم مدرن ما از تمایز جنسی مطلق را با طرح دادن بدن مرد به عنوان شکل انسان کانونی محدود می کند

2. Conceptualisation of KLOFFE as an "Options and Futures Exchange".
[ترجمه ترگمان]conceptualisation of KLOFFE به عنوان \"گزینه ها و تبادلات آتی\"
[ترجمه گوگل]مفهوم سازی KLOFFE به عنوان 'گزینه و آینده بورس'

3. There are few domains of management practice and conceptualisation that are as complex and of such significant consequence as that of designing the future of a city.
[ترجمه ترگمان]چند حوزه از تمرین مدیریت وجود دارد و مفهوم سازی آن به اندازه طراحی آینده یک شهر، پیچیده و از این اهمیت بسزایی برخوردار است
[ترجمه گوگل]دامنه های کوچکی از مدیریت و مفهوم سازی مدیریت وجود دارد که پیچیده و پیامدهای قابل توجهی مانند طراحی آینده یک شهر است

4. Three different ways can be identified in which piecemeal improvements to the conceptualisation of the soil erosion problem have been transcended.
[ترجمه ترگمان]سه روش مختلف را می توان شناسایی کرد که در آن پیشرفت تدریجی برای تجسم مشکل فرسایش خاک برداشته شده است
[ترجمه گوگل]سه راه مختلف می تواند شناسایی شود که در آن پیشرفت های جزئی به مفهوم سازی مشکل فرسایش خاک فراتر رفته است

5. We begin with a discussion of approaches to researching children framed by differing conceptualisations of childhood.
[ترجمه ترگمان]ما با بحث در مورد رویکردها برای تحقیق درباره کودکانی که با جنبه های مختلف دوران کودکی چارچوب بندی شده اند شروع می کنیم
[ترجمه گوگل]ما با بحث درباره رویکردهای تحقیق در مورد کودکان که با مفهوم سازی های مختلف دوران کودکی طراحی شده اند، آغاز می کنیم

6. The political turbulence of the 1970s and 1980s disturbed this cosy conceptualisation of things.
[ترجمه ترگمان]آشفتگی سیاسی دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ این تجسم cosy چیزها را آشفته کرد
[ترجمه گوگل]آشفتگی سیاسی دهه های 1970 و 1980 این مفهوم سازی مسالمت آمیز چیزها را مختل کرد

7. In attempting to unravel these complexities, we'd like to offer a new conceptualisation of these sliders as determining manager type as much as the tactics of the team.
[ترجمه ترگمان]در تلاش برای حل این پیچیدگی ها، ما می خواهیم یک تجسم جدید از این sliders به عنوان تعیین نوع مدیر به اندازه تاکتیک های تیم ارائه کنیم
[ترجمه گوگل]در تلاش برای رفع این پیچیدگی ها، ما می خواهیم یک مفهوم سازی جدید از این لغزنده ها را به عنوان تعیین نوع مدیر تا آنجا که تاکتیک تیم است، ارائه دهیم

8. In his last position as Principal Director, he provided leadership for the conceptualisation and drafting of the AEC Blueprint.
[ترجمه ترگمان]او در آخرین موقعیت خود به عنوان مدیر عامل، رهبری مفهوم سازی و تهیه پیش نویس برنامه \"AEC\" را تامین کرد
[ترجمه گوگل]در آخرین موقعیت خود به عنوان مدیر اصلی، رهبری را برای مفهوم سازی و تهیه طرح AEC ارائه داد

9. As you’ll see within these links there are numerous problems around the conceptualisation and measurement of sexual response and orgasm within these research reports.
[ترجمه ترگمان]همانطور که در این رابطه خواهید دید، مشکلات متعددی حول مفهوم سازی و ارزیابی واکنش جنسی و orgasm در این گزارش ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که در این لینک ها می بینید، مشکالت زیادی در زمینه مفهوم سازی و اندازه گیری پاسخ های جنسی و ارگاسم در این گزارش های پژوهشی وجود دارد

10. Academic purpose will be served by building models that improve our conceptualisation or generalization.
[ترجمه ترگمان]اهداف آموزشی از طریق مدل هایی که مفهوم سازی و تعمیم ما را بهبود می بخشند، بکار گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]هدف علمی با ساخت مدل هایی که مفهوم سازی و تعمیم ما را بهبود می بخشد، خدمت می شود

پیشنهاد کاربران

مفهوم پردازی، مفهوم آفرینی

درک. مفهوم سازی


کلمات دیگر: