کلمه جو
صفحه اصلی

childishness


بچگی، حالت بچگی

انگلیسی به فارسی

کودک بودن


انگلیسی به انگلیسی

• childish behavior, immaturity

جملات نمونه

1. My diary is full of diatribes against the childishness, laziness, conceit or inefficiency of others.
[ترجمه ترگمان]دفتر یادداشت من پر از انتقادات مربوط به the، تنبلی، خودبینی یا ناکارآمدی دیگران است
[ترجمه گوگل]خاطرات من پر از تحریم های علیه بچه گرایی، تنبلی، تاسف و یا ناکارآمد بودن دیگران است

2. To avoid further childishness Leonora took refuge in stony, obdurate silence.
[ترجمه ترگمان]لئون ورا نیز در سکوت سرد و سرد خود پناه برده بود
[ترجمه گوگل]لئونورا برای جلوگیری از خشونت بیشتر، به سکوت سنگی و مبهم پناه برد

3. Ideas of childishness, linguistic degeneration, and confusion support the central theme of the degradation of essential ritual.
[ترجمه ترگمان]عقاید کودکانه، انحطاط زبانی، و سردرگمی، از موضوع اصلی تجزیه و تحلیل اصول اساسی حمایت می کنند
[ترجمه گوگل]ایده های کودکی، زوال زبانی و سردرگمی، تمثیل مرکزی را از تخریب آیین های ضروری حفظ می کنند

4. The cantus was a little bIt'simplex childishness.
[ترجمه ترگمان]The ساده و بچگانه بود
[ترجمه گوگل]کانتوس کودکی کوچک بود

5. The great men is who doesn't lose childishness.
[ترجمه ترگمان]این مردان بزرگ، کسانی هستند که childishness را از دست نمی دهند
[ترجمه گوگل]مردان بزرگ این است که بچه گرایی را از دست نمی دهند

6. Crying, in our culture, is identified with childishness, with weakness and dependence.
[ترجمه ترگمان]گریه کردن، در فرهنگ ما، با childishness، با ضعف و وابستگی شناسایی می شود
[ترجمه گوگل]گریه، در فرهنگ ما، با کودکگی، با ضعف و وابستگی شناخته شده است

7. But Deric replied with childishness, "Then can I have nothing but only drink pearl milk tea?"
[ترجمه ترگمان]اما ربرتا با لحنی کودکانه جواب داد: پس من فقط می تونم فقط چای pearl بخورم؟ \" \" \"
[ترجمه گوگل]اما دریک با کودکگی پاسخ داد: 'پس من می توانم چیزی جز شیر نوشیدن مروارید نوشید؟'

8. Is second childishness and mere oblivion.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر بچگانه و فقط به خاطر فراموشی است
[ترجمه گوگل]آیا کودکگی دوم و صرف فراموشی است؟

9. This is a fairy tale full of childishness and playfulness.
[ترجمه ترگمان]این یک داستان افسانه ای است که پر از بچگانه و بازی بچگانه است
[ترجمه گوگل]این یک افسانه پر از childishness و playfulness است

10. Childishness naive forever traveling in the blue space.
[ترجمه ترگمان]childishness ساده بودند و برای همیشه در فضای آبی سفر می کردند
[ترجمه گوگل]Childishness برای همیشه در فضای آبی سفر می کند

11. Feeling this world seem childishness general mobilization.
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که این دنیا، مجهز به حرکات کودکانه و کودکانه است
[ترجمه گوگل]احساس این جهان به نظر می رسد کودکی عمومی mobilization

12. Such was their childishness, or rather his, that he found it interesting to use the same bread-and-butter plate as herself, and to brush crumbs from her lips with his own.
[ترجمه ترگمان]این رفتار بچگانه، یا بهتر از او، برای استفاده از همان بشقاب نان و کره، به اندازه خود او جالب توجه بود
[ترجمه گوگل]چنین کودکی بود، یا به جای او، که او جالب توجه بود که از همان صفحه نان و کره به عنوان خود استفاده کند، و از قلم خود را با قلم خود پاک کند

13. Is I probably too childishness.
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است من بیش از حد رفتار بچگانه داشته باشم؟
[ترجمه گوگل]احتمالا خیلی بچه است

14. Leaders must make the effort to consult and correct and encourage so that what may begin in childishness can grow to maturity.
[ترجمه ترگمان]رهبران باید تلاش خود را برای مشورت و اصلاح و تشویق انجام دهند تا آنچه که ممکن است در کودکی آغاز شود، رشد کند
[ترجمه گوگل]رهبران باید تلاش کنند تا مشورت و تصحیح و تشویق را انجام دهند تا آنچه در کودکی ممکن است شروع به رشد کند

15. These graduates who are freshly out of school still show childishness on their faces.
[ترجمه ترگمان]این فارغ التحصیلان که تازه از مدرسه خارج شده اند، کاره ای بچه گانه و بچه گانه در چهره خود نشان می دهند
[ترجمه گوگل]این فارغ التحصیلان که اخیرا از مدرسه خارج شده اند هنوز فرزندان خود را بر روی چهره خود نشان می دهند

پیشنهاد کاربران

کودکانگی


کلمات دیگر: