حرفه ای کردن، دخشی کردن، پیشه کار کردن، حرفه یی کردن، حرفه یی شدن
professionalize
حرفه ای کردن، دخشی کردن، پیشه کار کردن، حرفه یی کردن، حرفه یی شدن
انگلیسی به فارسی
حرفه یی کردن، حرفه یی شدن
حرفه ای، حرفهیی کردن، حرفهیی شدن
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: professionalizes, professionalizing, professionalized
مشتقات: professionalization (n.)
حالات: professionalizes, professionalizing, professionalized
مشتقات: professionalization (n.)
• : تعریف: to give a professional form, manner, or appearance to.
• make professional, give professional qualities; become professional, give oneself professional qualities (also professionalise)
جملات نمونه
1. As police departments professionalized, they concentrated on chasing down criminals, not helping communities prevent crime.
[ترجمه ترگمان]با حرفه ای شدن ادارات پلیس، آن ها بر تعقیب مجرمان و نه کمک به جامعه برای پیش گیری از جرم متمرکز شدند
[ترجمه گوگل]به عنوان بخش های پلیس حرفه ای، آنها متمرکز بر تعقیب مجرمان، و نه کمک به جوامع جلوگیری از جرم و جنایت
[ترجمه گوگل]به عنوان بخش های پلیس حرفه ای، آنها متمرکز بر تعقیب مجرمان، و نه کمک به جوامع جلوگیری از جرم و جنایت
2. As the museums in China professionalize, it is quite likely that more scholarly essays will be produced by these institutions and the role of criticism will change again.
[ترجمه ترگمان]به عنوان موزه های چین، به احتمال زیاد مقالات علمی بیشتری توسط این نهادها تولید خواهند شد و نقش انتقاد دوباره تغییر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]همان طور که موزه ها در چین حرفه ای می شوند، احتمالا مقالات علمی بیشتر توسط این موسسات تولید می شود و نقد دوباره تغییر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]همان طور که موزه ها در چین حرفه ای می شوند، احتمالا مقالات علمی بیشتر توسط این موسسات تولید می شود و نقد دوباره تغییر خواهد کرد
3. To professionalize the deputy to the National People's Congress, China gain some enlightenment from the practice of full-time parliament members in the Western countries.
[ترجمه ترگمان]برای professionalize نماینده کنگره خلق ملی، چین از عمل اعضای تمام وقت پارلمان در کشورهای غربی کمی روشن گری به دست آورد
[ترجمه گوگل]چین به سمت حرفه ای کردن معاون کنگره ملی مردم، چین روشنگری از عمل اعضای پارلمان تمام وقت در کشورهای غربی را بدست آورده است
[ترجمه گوگل]چین به سمت حرفه ای کردن معاون کنگره ملی مردم، چین روشنگری از عمل اعضای پارلمان تمام وقت در کشورهای غربی را بدست آورده است
4. They claim that doctors receive higher rewards than teachers because they are more fully professionalized.
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا می کنند که پزشکان پاداش بالاتری نسبت به معلمان دریافت می کنند، زیرا آن ها به طور کامل حرفه ای هستند
[ترجمه گوگل]آنها ادعا می کنند که پزشکان پاداش های بیشتری نسبت به معلمان دریافت می کنند، زیرا آنها بیشتر حرفه ای هستند
[ترجمه گوگل]آنها ادعا می کنند که پزشکان پاداش های بیشتری نسبت به معلمان دریافت می کنند، زیرا آنها بیشتر حرفه ای هستند
5. The real skills involved in food preparation have been professionalized.
[ترجمه ترگمان]مهارت های موجود در آماده سازی غذا حرفه ای هستند
[ترجمه گوگل]مهارت های واقعی در تهیه غذا حرفه ای شده اند
[ترجمه گوگل]مهارت های واقعی در تهیه غذا حرفه ای شده اند
6. The directions of Chinese education in Indonesia proposed by this paper are: formalized education system, diversified sources of learners and professionalize teaching staff.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل آموزش چین در اندونزی که توسط این مقاله مطرح شد عبارتند از: نظام آموزش رسمی، منابع متنوع learners و کارکنان آموزشی professionalize
[ترجمه گوگل]دستورالعمل های آموزش چینی در اندونزی که توسط این مقاله ارائه شده است، سیستم آموزش رسمی، منابع متنوع فراگیران و کارکنان آموزشی حرفه ای است
[ترجمه گوگل]دستورالعمل های آموزش چینی در اندونزی که توسط این مقاله ارائه شده است، سیستم آموزش رسمی، منابع متنوع فراگیران و کارکنان آموزشی حرفه ای است
7. Teachers" professional ethics is a new form of teachers" ethics in the learning society, and it is the intrinsic request of the development for the teachers" professionalize.
[ترجمه ترگمان]اخلاق حرفه ای معلمان شکل جدیدی از اخلاق معلمان در جامعه یادگیری است و این درخواست ذاتی توسعه معلمان است
[ترجمه گوگل]اخلاق حرفه ای معلمان، فرم جدیدی از اخلاق معلمان در جامعه یادگیرنده است، و این درخواست ذاتی از توسعه برای حرفه ای سازی معلمان است
[ترجمه گوگل]اخلاق حرفه ای معلمان، فرم جدیدی از اخلاق معلمان در جامعه یادگیرنده است، و این درخواست ذاتی از توسعه برای حرفه ای سازی معلمان است
8. Regarding the collection of municipal domestic waste, relevant systems should be established to professionalize waste transportation and to pre-process the sewage produced by crushing kitchen waste.
[ترجمه ترگمان]با توجه به جمع آوری زباله خانگی شهرداری، سیستم های مربوط باید برای professionalize حمل و نقل زباله و پیش از پردازش فاضلاب تولید شده توسط زباله های آشپزخانه خرد شده ایجاد شوند
[ترجمه گوگل]با توجه به جمع آوری ضایعات خانگی شهری باید سیستم های مربوطه برای حرفه ای سازی حمل و نقل زباله و پیشگیری از فاضلاب تولید شده توسط خرد کردن زباله های آشپزخانه ایجاد شود
[ترجمه گوگل]با توجه به جمع آوری ضایعات خانگی شهری باید سیستم های مربوطه برای حرفه ای سازی حمل و نقل زباله و پیشگیری از فاضلاب تولید شده توسط خرد کردن زباله های آشپزخانه ایجاد شود
9. According to the experience abroad, it is necessary to establish professional cheering squads to professionalize and industrialize cheering performance.
[ترجمه ترگمان]با توجه به تجربه خارجی، لازم است که گروه های حرفه ای تشویق کننده را برای اجرای تشویق و تشویق عملکرد تشویق کنید
[ترجمه گوگل]با توجه به تجربه در خارج از کشور، لازم است که جوایز ارتقاء حرفه ای را برای حرفه ای سازی و صنعتی سازی عملکرد تشویق ایجاد کنیم
[ترجمه گوگل]با توجه به تجربه در خارج از کشور، لازم است که جوایز ارتقاء حرفه ای را برای حرفه ای سازی و صنعتی سازی عملکرد تشویق ایجاد کنیم
10. The new structure is supposed to clarify lines of responsibility and professionalize processes for evaluating investments.
[ترجمه ترگمان]ساختار جدید باید خطوط مسئولیت و فرآیندهای professionalize برای ارزیابی سرمایه گذاری ها را روشن کند
[ترجمه گوگل]ساختار جدید باید خطوط مسئولیت و فرایندهای حرفه ای را برای ارزیابی سرمایه گذاری ها روشن کند
[ترجمه گوگل]ساختار جدید باید خطوط مسئولیت و فرایندهای حرفه ای را برای ارزیابی سرمایه گذاری ها روشن کند
11. The core responsibility of the job was to develop and professionalize the international retail network.
[ترجمه ترگمان]مسیولیت اصلی این کار توسعه و توسعه شبکه بین المللی خرده فروشی بود
[ترجمه گوگل]مسئولیت اصلی این کار، توسعه و حرفه ای کردن شبکه خرده فروشی بین المللی بود
[ترجمه گوگل]مسئولیت اصلی این کار، توسعه و حرفه ای کردن شبکه خرده فروشی بین المللی بود
12. Carry on the reform of athletics system, make umpire to be professionalize.
[ترجمه ترگمان]اصلاح سیستم ورزشی، داوری انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]انجام اصلاحات در سیستم ورزشی، ایجاد داور حرفه ای
[ترجمه گوگل]انجام اصلاحات در سیستم ورزشی، ایجاد داور حرفه ای
13. The Internet and the rise of mobile phones have enabled some sex workers to professionalize their trade.
[ترجمه ترگمان]اینترنت و افزایش تلفن های همراه، برخی از کارگران جنسی را قادر ساخته است تا تجارت خود را تسهیل کنند
[ترجمه گوگل]اینترنت و ظهور تلفن های همراه برخی از کارگران جنسی را قادر می سازد تا تجارت خود را حرفه ای کنند
[ترجمه گوگل]اینترنت و ظهور تلفن های همراه برخی از کارگران جنسی را قادر می سازد تا تجارت خود را حرفه ای کنند
14. The United States is working with the Liberian government to restructure and professionalize Liberian security forces.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده با دولت لیبریا هم کاری می کند تا نیروهای امنیتی لیبریا را بازسازی کند
[ترجمه گوگل]ایالات متحده در حال کار با دولت لیبریا برای بازسازی و حرفه ای سازی نیروهای امنیتی لیبریا است
[ترجمه گوگل]ایالات متحده در حال کار با دولت لیبریا برای بازسازی و حرفه ای سازی نیروهای امنیتی لیبریا است
پیشنهاد کاربران
تخصصی کردن
کلمات دیگر: