کلمه جو
صفحه اصلی

diagram


معنی : نما، طرح، جدول، شکل هندسی، خط هندسی، نمودار
معانی دیگر : شما، ترسیمه، دیاگرام، وانگار، نگاره، رونگاره، نمودار ساختن، شمای چیزی را نشان دادن، به صورت نگاره نشان دادن، نقشه، فرکن

انگلیسی به فارسی

شکل هندسی، طرح، خط هندسی، نمودار، نما


نمودار


نمودار، جدول، طرح، نما، شکل هندسی، خط هندسی


انگلیسی به انگلیسی

• drawing which accompanies an explanation; chart, plan
make a diagram
a diagram is a drawing which is used to explain something.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- نمودار، نما، شما، ترسیمه، دیاگرام، طرح، وانگار، نگاره، رونگاره 2- جدول، نقشه، فرکن 3- نمودار ساختن، شماى چیزى را نشان دادن، به صورت نگاره نشان دادن
[عمران و معماری] نمودار - دیاگرام - ترسیمه - شما
[کامپیوتر] نمودار .
[برق و الکترونیک] نمودار
[نساجی] دیاگرام - نمودار - نقشه
[ریاضیات] نمودار، تصویر، وانگار، نما، نگاره، شکل، نمایش، نمودار خطی
[آمار] نمودار
[آب و خاک] نمودار، دیاگرام، طرح، نما

مترادف و متضاد

نما (اسم)
face, view, facing, index, air, front, exponent, visage, surface, hue, diagram, superficies

طرح (اسم)
trace, figure, design, skeleton, projection, line, scheme, draft, pattern, plan, blueprint, layout, project, model, drawing, lineament, diagram, plot, protraction, sketch, croquis, delineation, eye draught, schema, outline, shop drawing

جدول (اسم)
curb, list, schedule, tableau, table, chart, diagram

شکل هندسی (اسم)
diagram

خط هندسی (اسم)
diagram

نمودار (صفت)
diagram

drawing, sketch of form or plan


Synonyms: big picture, blueprint, chart, description, design, draft, figure, floor plan, game, game plan, ground plan, layout, outline, perspective, representation, rough draft


جملات نمونه

He diagramed his rout on the white tablecloth.

او نمودار مسیر خود را روی رومیزی سفید ترسیم کرد.


1. a diagram of the nervous system
نمودار سلسله ی اعصاب

2. frequency diagram
نمودار فراوانی

3. correlation diagram
(آمار) نمودار همبستگی

4. draw me a diagram of the engine!
نمودار موتور را برایم بکش !

5. The lecturer illustrated his point with a diagram on the blackboard.
[ترجمه ترگمان]سخنران نقطه خود را با یک نمودار بر روی تخته سیاه نشان داد
[ترجمه گوگل]سخنران نقطه خود را با یک نمودار در تخته سیاه نشان داد

6. He is drawing a diagram, showing how the machine works.
[ترجمه ترگمان]او یک نمودار را ترسیم می کند و نشان می دهد که چگونه دستگاه کار می کند
[ترجمه گوگل]او یک نمودار را نشان می دهد که نشان می دهد چگونه دستگاه کار می کند

7. Draw a simple diagram of the leaf structure.
[ترجمه ترگمان]یک نمودار ساده از ساختار برگ رسم کنید
[ترجمه گوگل]یک نمودار ساده از ساختار برگ نشان می دهد

8. The teacher drew a diagram showing how the blood flows through the heart.
[ترجمه ترگمان]معلم یک نمودار نشان داد که نشان می دهد خون چگونه در قلب جریان دارد
[ترجمه گوگل]معلم یک نمودار نشان داد که چگونه خون از طریق قلب جریان می یابد

9. This diagram will illustrate what I mean.
[ترجمه ترگمان]این نمودار منظور من را نشان خواهد داد
[ترجمه گوگل]این نمودار نشان می دهد که منظور من چیست

10. A diagram represents things in only two dimensions.
[ترجمه ترگمان]نمودار نشان دهنده همه چیز در دو بعد است
[ترجمه گوگل]یک نمودار نشان دهنده چیزهایی است که فقط در دو بعد وجود دارد

11. Compare this system to the one shown in diagram B.
[ترجمه ترگمان]این سیستم را با تصویر نشان داده شده در نمودار B مقایسه کنید
[ترجمه گوگل]این سیستم را مقایسه کنید با این که در نمودار B نشان داده شده است

12. You can plot all these numbers on one diagram for comparison.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید همه این اعداد را در یک نمودار برای مقایسه شکل دهید
[ترجمه گوگل]شما می توانید تمام این اعداد را بر روی یک نمودار برای مقایسه قرار دهید

13. The first diagram is a view of the shop from the street, and the second shows it in section.
[ترجمه ترگمان]اولین نمودار، نمای فروشگاه از خیابان است، و دومی آن را در بخش نشان می دهد
[ترجمه گوگل]اولین نمودار نمایشگاه مغازه از خیابان است و دوم آن را در بخش نشان می دهد

14. I'd like you to look at the diagram which is halfway down page 2
[ترجمه ترگمان]از شما می خواهم به دیاگرام که در نیمه پایین صفحه ۲ قرار دارد نگاه کنید
[ترجمه گوگل]من می خواهم شما را به نمودار که نیمه راه صفحه 2 را نگاه می کند نگاه کنید

a diagram of the nervous system

نمودار سلسله‌ی اعصاب


draw me a diagram of the engine!

نمودار موتور را برایم بکش!


پیشنهاد کاربران

توضیح تصویری


کلمات دیگر: