کلمه جو
صفحه اصلی

derivative


معنی : مشتق، مشتق، اشتقاقی، گرفته شده، فرعی
معانی دیگر : مشتق شده، ریشه گرفته از، فرآمده، فرآمدی، فراگردی، ماخوذ، غیراصلی، غیر اصیل، تقلیدی، (ریاضی) وامد، جدامد، (شیمی - ماده ای که از راه تغییرات شیمیایی از ماده ی دیگری مشتق شده است) فرآمده، (زبان شناسی - واژه ای که از راه وندافزایی از واژه دیگر مشتق شده است) سرشته

انگلیسی به فارسی

(شیمی) (ماده‌ای که از راه تغییرات شیمیایی از ماده‌ی دیگری مشتق شده است) فرآمده


برگرفته، مأخوذ، گرفته‌شده، (زبان‌شناسی، شیمی، ریاضی) مشتق، (کارهای ادبی) اقتباس‌شده، اقتباسی


(زبان‌شناسی، شیمی، ریاضی) مشتق، (ادبی) اقتباس


انگلیسی به انگلیسی

• conjugate (grammar); by-product, offshoot
obtained from another source, derived, borrowed
a derivative is something which has developed from something else.
a work or idea that is derivative is not new or original, but copies ideas that have been used before; used showing disapproval.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] مشتق
[زمین شناسی] مشتق نقشه ای که از داده های زمین شناسی چندین نقشه مشتق شده و بر پایه تفسیر ساختار زمین شناسی، سنگ شناسی، توپوگرافی، میزان باریدگی، پوشش گیاهی، سطح آب زیر زمینی یا سایر ویژگی ها به دست آمده است .
[نساجی] فرعی - جانبی - مشتق - مشتقات
[ریاضیات] مشتق، شاخه، وامد، جدامه، فرعی
[پلیمر] مشتق
[آمار] مشتق

مترادف و متضاد

borrowed, transmitted from source


مشتق (اسم)
derivative, formative

مشتق (صفت)
derivative, paronymous, insulate, derived, isolated

اشتقاقی (صفت)
derivative

گرفته شده (صفت)
derivative

فرعی (صفت)
inferior, by, accessory, accessorial, subsidiary, secondary, ancillary, subordinate, derivative, additional, adjunct, tributary, subaltern, petty, sideway, extrinsic, extraneous

Synonyms: acquired, ancestral, caused, cognate, coming from, connate, copied, evolved, hereditary, imitative, inferential, inferred, not original, obtained, plagiaristic, plagiarized, procured, rehashed, secondary, secondhand, subordinate, uninventive, unoriginal


Antonyms: inventive, original, unborrowed, unique


product, descendant


Synonyms: by-product, offshoot, outgrowth, spin-off, wave


Antonyms: invention, original, root, source


جملات نمونه

1. a derivative architecture which does not agree with our traditions and climate
معماری غیراصیلی که با سنت ها و آب و هوای ما جور در نمی آید

2. a derivative of a function
واحد تابع،مشتق تابع

3. the sonata form was itself a derivative of opera
فرم سوناتا خود از اپرا ریشه گرفته بود.

4. 'Happiness' is a derivative of 'happy'.
[ترجمه ترگمان]شادی یک مشتق از شادی است
[ترجمه گوگل]'شادی' مشتق شده از 'خوشحال' است

5. Crack is a highly potent and addictive derivative of cocaine.
[ترجمه ترگمان]ترک یک مشتق بسیار قوی و اعتیادآور از کوکائین است
[ترجمه گوگل]Crack یکی از مشتقات بسیار قوی و اعتیادآور کوکائین است

6. He had "derivative citizenship" from his father's naturalization around 1990.
[ترجمه ترگمان]او از قبول تابعیت پدرش در حدود سال ۱۹۹۰، از تابعیت \"مشتق\" برخوردار بود
[ترجمه گوگل]او 'تابعیت مشتق شده' را از سالن حاکمیت پدرش در حدود 1990 داشت

7. I found the novel thin and derivative. I had expected more.
[ترجمه ترگمان] من داستان thin و derivative رو پیدا کردم بیش از این انتظار داشتم
[ترجمه گوگل]من رمان نازک و مشتق شده را پیدا کردم من بیشتر انتظار داشتم

8. His painting/style is terribly derivative.
[ترجمه ترگمان]نقاشی \/ سبک او به شدت مشتق شده است
[ترجمه گوگل]نقاشی او / سبک بسیار مشتق شده است

9. 'Detestable' is a derivative of 'detest'.
[ترجمه ترگمان]detestable مشتق از نفرت است
[ترجمه گوگل]'Detestable' مشتق شده از 'نفرت' است

10. Much-maligned for their derivative style, the band are nevertheless enduringly popular.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، بسیاری از افراد برای سبک derivative خود بدنام هستند، اما با این حال این گروه بسیار محبوب هستند
[ترجمه گوگل]بنا به دلایلی برای سبک مشتق شده خود، این گروه هنوز محبوبیت فراوانی دارد

11. French is a derivative of Latin.
[ترجمه ترگمان]زبان فرانسه مشتق از لاتینی است
[ترجمه گوگل]فرانسوی مشتق از لاتین است

12. 'Assertion' is a derivative of 'assert'.
[ترجمه ترگمان]Assertion یکی از مشتقات ادعا است
[ترجمه گوگل]'ادعا' مشتق از 'ادعا' است

13. Heroin is a derivative of morphine.
[ترجمه ترگمان]هروئین یک مشتق از مورفین است
[ترجمه گوگل]هروئین مشتق مرفین است

14. His paintings are really quite derivative.
[ترجمه ترگمان]نقاشی های او واقعا quite
[ترجمه گوگل]نقاشی های او واقعا کاملا مشتق شده است

15. In this interpretation rights to the reproduction of derivative works of art rest with the printer.
[ترجمه ترگمان]در این تفسیر، حق تکثیر آثار اشتقاقی اثر هنری با چاپگر است
[ترجمه گوگل]در این تفسیر حقوق مربوط به بازتولید آثار هنری مشتق شده از هنرمند با چاپگر است

16. S., but you must make a distinction between derivatives and a complex derivative strategy.
[ترجمه ترگمان]بله، اما شما باید بین مشتقات و یک استراتژی مشتقات پیچیده تمایز قائل شوید
[ترجمه گوگل]S اما شما باید بین مشتقات و یک استراتژی مشتق شده پیچیده تفاوتی ایجاد کنید

17. Perhaps it could be large if the second derivative of f is small, and viceversa.
[ترجمه ترگمان]شاید اگر مشتق دوم f کوچک و viceversa باشد، ممکن است بزرگ باشد
[ترجمه گوگل]شاید اگر مشتق دوم از f کوچک باشد و viceversa، می تواند بزرگ باشد

a derivative of a function

واحد تابع، مشتق تابع


پیشنهاد کاربران

مشتق
Noun noun
For example
Happy ness
Happy ness
سعادتمند

مشتق شده از ( شیمی )
محصول جانبی

اشتقاقی، مشتق شده، جانبی، محصول جانبی

The botulin derivative botox is used by many people to temporarily eliminate wrinkles - a sad commentary on our times, I would say.

مشتق

عاریتی

اشتقاق، پیامد، محصول جانبی

ماخوذ

اقتباسی

گرته برداری

به معنی قرارداد برگرفته یا مشتقه مالی است و یک نوع ابزار مالی می باشد که معامله گر را قادر می سازد تا بر روی نوسانات قیمت دارایی ها، سفته بازی ( بورس بازی ) کند بدون آنکه مالکیت آنها را داشته باشد.

به تقلید یک هنرمند از کار هنرمندهای دیگه گفته می شه. برای مثال:

an artist who is not in the slightest bit derivative = هنرمندی که ذره ای از کار دیگران تقلید نمی کند


از derivare لاتین می آید ( de rivus ) به معنای ( to lead or draw off )
می شود کارواژه روییدن را همره با پسوند جدایَنده "گ" ( در کارواژه های گداختن، گریختن و. . . ) برای آن قرار داد.
پس می شود = گُروییدن
بدین ترتیب :
Derive = گروییدن
Deriving = گرویان، گروییدن
در نقش صفت = گرویان مانند خندان. چیزی که می گُروید .
Derived = گروییده
Deriver = گروینده
Derivable = گرویپذیر
*Derivably = گرویپذیرانه
Derivative = گروینه
از پسوند " - ینه" که هم اسم می ساز ( مانند سبزینه، سیمینه ) و هم صفت ( مانند زَرینه ) .
۲ معنا می تواند داشته باشد :
۱ ) واژه ایی که از گُرویش/مُشتق سازی ساخته شده.
۲ ) صفتی که به گروییدن اشاره می کند.
*Derivatively = گروینهانه
Derivation = گُرویش/گروی سازی
Derivational = گرویشی

واژگان که ستاره دار هستند معنای کم - بکار - گرفته - شده یا اصلا - بکار - گرفته - نشده را دارند.
این واژه صرفا پیشنهاد است برای کسانی که شاید نتوانند با واژگان "مشتق" و "اشتقاق" دیسه ها/شکل های بقیه این واژه "derive" را برگردانند.







ابزارهای مشتقه

اقتباسی , تقلیدی ؛ مشتق ( از چیز دیگر )

# I found the novel derivative
# His painting style is very derivative
# Heroin is a derivative of morphine
# "Happiness" is a derivative of "happy"

گرفته شده از. . .

derivative ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: مشتق 1
تعریف: آنچه از فرایند اشتقاق به دست می آید


کلمات دیگر: