کلمه جو
صفحه اصلی

chromatic


معنی : اتفاقی، رنگی، پر رنگ
معانی دیگر : وابسته به رنگ، رنگین، فامدار، فامین، کروماتیک، - گون، رنگ آغشته، فام آگین، (زیست شناسی) رنگ پذیر، فام گیر، تصادفی

انگلیسی به فارسی

رنگی، پررنگ، تصادفی، اتفاقی


کروماتیک، رنگی، اتفاقی، پر رنگ


انگلیسی به انگلیسی

• colorful, multicolored

صفت ( adjective )
مشتقات: chromatically (adv.)
(1) تعریف: having to do with color or colors.

(2) تعریف: in music, having to do with the chromatic scale, which ascends and descends by half steps, as C to C sharp and C sharp to D.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] رنگی مرتبط با رنگ .
[ریاضیات] کروماتیک

مترادف و متضاد

اتفاقی (صفت)
chance, accidental, casual, fortuitous, stochastic, haphazard, chanceful, chancy, chromatic, extrinsic, fluky

رنگی (صفت)
chromatic, colored, hued, coloured

پر رنگ (صفت)
chromatic, sombrous

جملات نمونه

1. Is it mainly diatonic or chromatic?
[ترجمه ترگمان]آیا این به طور عمده diatonic یا chromatic است؟
[ترجمه گوگل]آیا عمدتا دیاتونیک یا کروماتیک است؟

2. Substitution notes may be diatonic or chromatic.
[ترجمه ترگمان]نکات جایگزینی ممکن است diatonic یا رنگی باشند
[ترجمه گوگل]یادداشت های جایگزینی ممکن است دیاتونیک یا رنگی باشد

3. It possesses a complete chromatic scale between these two notes.
[ترجمه ترگمان]یک مقیاس رنگی کامل بین این دو یادداشت دارد
[ترجمه گوگل]این دارای یک مقیاس کروماتیک کامل بین این دو یادداشت است

4. First we will deal with diatonic and chromatic substitution notes, which are the main means of obscuring conventional chords.
[ترجمه ترگمان]ابتدا ما با diatonic و notes رنگی سرو کار خواهیم داشت، که ابزار اصلی پنهان کردن chords سنتی هستند
[ترجمه گوگل]ابتدا ما با یادداشت های جایگزینی دیاتونیک و کروماتیک برخورد خواهیم کرد که مهمترین وسیله برای پوشاندن آکورد های معمولی است

5. The only physical relationship between the chromatic scale and the ear is that both operate on a logarithmic scale in order to accommodate a large frequency range.
[ترجمه ترگمان]تنها رابطه فیزیکی بین مقیاس رنگی و گوش آن است که هر دو روی یک مقیاس لگاریتمی عمل می کنند تا محدوده فرکانس وسیعی را جا به جا کنند
[ترجمه گوگل]تنها ارتباط فیزیکی بین مقیاس رنگی و گوش، این است که هر دو در یک مقیاس لگاریتمی عمل می کنند تا یک محدوده فرکانس بزرگ را جایگزین کنند

6. CONCLUSION The chromatic aberration method can be applied to determine the color of Brevoscapine injection.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری روش aberration رنگی را می توان برای تعیین رنگ تزریق Brevoscapine اعمال کرد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری روش رنگ آمیزی انحراف می تواند برای تعیین رنگ تزریق Brevoscapin استفاده شود

7. The 'Telemann' Variations are much less chromatic, more decorative, and as a result are much closer to the Baroque concept of 'variation'.
[ترجمه ترگمان]تغییرات Telemann کم تر رنگی هستند، بیشتر تزیینی هستند، و در نتیجه بسیار به مفهوم باروک تغییر نزدیک هستند
[ترجمه گوگل]تغییرات 'Telemann' بسیار کمتر رنگی، تزئینی تر است، و در نتیجه بسیار نزدیک به مفهوم باروک 'تنوع' است

8. Apochromat ic lens: Compound lens corrected for chromatic aberration, i. e. the three primary colours, red, green and blue are corrected. Also called Apochromat .
[ترجمه ترگمان]لنزهای Apochromat ic: یک لنز مرکب که برای aberration رنگی تصحیح شده بود، i ای سه رنگ اصلی، قرمز، سبز و آبی اصلاح شده اند همچنین Apochromat نامیده می شود
[ترجمه گوگل]لنز Apochromat ic لنز سازگار برای انحراف کروماتیک، i e سه رنگ اصلی، قرمز، سبز و آبی اصلاح می شود همچنین Apochromat نامیده می شود

9. It's an easy matter to observe chromatic aberrations, with a thick, simple converging lens.
[ترجمه ترگمان]مشاهده ناهنجاری های رنگی، با یک لنز همگرا و ساده، آسان است
[ترجمه گوگل]این موضوع آسان برای مشاهده انحرافات کروماتیک، با لنز یکپارچه ضخیم و ساده است

10. Can the egg anti band chromatic color!
[ترجمه ترگمان]آیا رنگ anti هم رنگی است؟
[ترجمه گوگل]آیا رنگ کروماتیک ضد باند تخم مرغ می تواند!

11. Play a chromatic scale for the full range of the instrument in long tones, taking the time to check and correct each note's intonation.
[ترجمه ترگمان]یک مقیاس رنگی را برای طیف کامل دستگاه با صدای بلند بازی کنید و زمان را برای چک کردن و تصحیح هر یک از لحن هر نوت انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]یک طیف رنگی برای طیف وسیعی از ابزار را در تنهای طولانی پخش کنید، زمان را برای چک کردن و اصلاح هر صدای یادداشت یادداشت کنید

12. Chromatic features have been weightily and widely applied to the recognition systems of color images.
[ترجمه ترگمان]از ویژگی های Chromatic استفاده شده است و به طور گسترده برای سیستم های بازشناسی تصاویر رنگی به کار می رود
[ترجمه گوگل]ویژگی های کروماتیک به طور گسترده و به طور گسترده ای در سیستم های تشخیص تصاویر رنگی مورد استفاده قرار گرفته است

13. Performance: Assure the average of pressure and chromatic aberration.
[ترجمه ترگمان]عملکرد: تضمین میانگین فشار و aberration رنگی
[ترجمه گوگل]عملکرد اطمینان متوسط ​​فشار و انحراف رنگی

14. The adjacent vertex distinguishing total chromatic number is obtained for the flower graph.
[ترجمه ترگمان]یک راس مجاور برای تشخیص عدد رنگی کلی برای نمودار گل به دست می آید
[ترجمه گوگل]رأس مجاور مشخصه کل کروماتیک را برای گراف گل بدست آورده است

15. The new system was as deep and mysterious as its chromatic code name implied.
[ترجمه ترگمان]این سیستم جدید به اندازه نام کد رنگی آن، عمیق و مرموز بود
[ترجمه گوگل]سیستم جدید به عنوان نام کد رنگی آن به عنوان عمیق و اسرار آمیز اشاره کرد

پیشنهاد کاربران

رنگی، پررنگ، ( موسیقی ) نیم پرده بالارونده

فافمی


کلمات دیگر: