کلمه جو
صفحه اصلی

deadening


(موادی که برای جلوگیری از سرایت صدا در دیوار و سقف قرار می دهند) آوابازدار، آواگیر

انگلیسی به فارسی

(موادی که برای جلوگیری از سرایت صدا در دیوار و سقف قرار می‌دهند) آوابازدار، آواگیر


انگلیسی به انگلیسی

• soundproofing material or device; numbing substance
something that is deadening destroys people's enthusiasm and creativity.

اسم ( noun )
(1) تعریف: material used to dull or deaden, esp. to muffle sound.

(2) تعریف: a wooded area in which the trees have been killed by girdling rather than felling them.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] عایق صدا کردن
[برق و الکترونیک] میرایی

جملات نمونه

1. My toes are deadened with cold.
[ترجمه navid] انگشتان پایم از سرما یخ زده است
[ترجمه ترگمان]پنجه پاهایم سرد شده
[ترجمه گوگل]انگشتان پا من سرما خورده است

2. My thick clothing deadened the blow.
[ترجمه navid] لباس ضخیم من ضربه را گرفته بود
[ترجمه ترگمان]لباس های کلفت من آن ضربه را خاموش کرده بود
[ترجمه گوگل]لباس ضخیم من این ضربه را نابود کرد

3. He was given drugs to deaden the pain.
[ترجمه navid] برای تسکین ( رفع ) درد به او دارو دادند.
[ترجمه ترگمان]بهش دارو داده تا درد رو بکشه
[ترجمه گوگل]او داروها را برای کاهش درد به او داد

4. Your constant criticism has deadened their enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]انتقاد مداوم شما شور و اشتیاق آن ها را از بین برده
[ترجمه گوگل]انتقاد مداوم شما، شور و شوق خود را از بین برده است

5. Too many rules might deaden creativity.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از قوانین ممکن است معکوس شوند
[ترجمه گوگل]قوانین بیش از حد بسیاری ممکن است خلاقیت را از بین ببرند

6. The wood panelling in the rooms deadened any noise from outside.
[ترجمه ترگمان]تخته های چوب در اتاق ها هیچ صدایی از بیرون شنیده نمی شد
[ترجمه گوگل]پانل های چوبی در اتاق، هر صدایی از خارج را خاموش کرد

7. We can deaden the noise of the room with thick walls.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم صدای اتاق را با دیواره ای ضخیم بکشیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم سر و صدا اتاق را با دیوارهای ضخیم خاموش کنیم

8. The dentist deadened the nerve with novocaine.
[ترجمه ترگمان]دندون پزشک عصب رو با \"novocaine\" خاموش کرده بود
[ترجمه گوگل]دندانپزشک عصب را با نوکاکائین خنک می کند

9. Thick walls deaden the noise from the street.
[ترجمه ترگمان]دیواره ای ضخیم، سر و صدا از خیابان بیرون زده اند
[ترجمه گوگل]دیوارهای ضخیم از سر کوچه بیرون می آیند

10. He needs morphine to deaden the pain in his chest.
[ترجمه ترگمان]به مرفین احتیاج دارد تا درد را از سینه اش بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]او به مورفین نیاز دارد تا درد در سینه اش را از بین ببرد

11. Unhappiness had deadened her to the lives of others.
[ترجمه ترگمان]بدبختی او را در زندگی دیگران خاموش کرده بود
[ترجمه گوگل]ناخوشایند او را به زندگی دیگران محکوم کرده بود

12. Wood is used to deaden the noise.
[ترجمه ترگمان]وود عادت دارد که سر و صدا را بکشد
[ترجمه گوگل]چوب برای خنثی کردن سر و صدا استفاده می شود

13. Morphine is often used to deaden the pain of serious injuries.
[ترجمه ترگمان]مورفین اغلب برای بی اثر کردن درد آسیب های جدی به کار می رود
[ترجمه گوگل]مورفین اغلب برای کاهش درد و آسیب جدی استفاده می شود

14. She was deadened to all sense of shame.
[ترجمه ترگمان]از خجالت خاموش شده بود
[ترجمه گوگل]او به همه احساس شرمساری ختم شد

15. She was bored with the deadening routine of her life.
[ترجمه ترگمان]او از کاره ای کشنده زندگی خود حوصله اش سر رفته بود
[ترجمه گوگل]او با روال مرگبار زندگی اش خسته بود

پیشنهاد کاربران

بازدارنده



کلمات دیگر: