کلمه جو
صفحه اصلی

outset


معنی : اغاز، ابتدا
معانی دیگر : آغاز، شروع

انگلیسی به فارسی

آغاز، ابتدا


آغاز، ابتدا، اغاز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the first stage; beginning.
مترادف: beginning, commencement, first, inception, onset, start
متضاد: close
مشابه: birth, conception, dawn, debut, embarkation, genesis, head, initiation, kickoff, morning, origin, threshold, top

- Everyone was happy and excited at the outset of the trip.
[ترجمه ترگمان] در آغاز سفر همه خوشحال و هیجان زده بودند
[ترجمه گوگل] همه در ابتدای سفر خوشحال و هیجان زده بودند
- We could never have predicted at the outset of our project the obstacles that we were about to face.
[ترجمه ترگمان] ما هرگز نمی توانیم در ابتدای پروژه پیش بینی کنیم که موانعی که در سر داریم مواجه هستیم
[ترجمه گوگل] ما هرگز نباید در ابتدای پروژه خود پیش بینی کرد که موانعی را که ما با آن روبرو هستیم
- He's been unhappy at that school from the very outset.
[ترجمه ترگمان] از همان ابتدا در آن مدرسه بدبخت بوده است
[ترجمه گوگل] او از همان ابتدا در آن مدرسه ناراضی بود

• start, beginning; opening; inception
if something happens at the outset of an event, process, or period of time, it happens at the very beginning of it.

مترادف و متضاد

اغاز (اسم)
prime, inception, beginning, dawn, getaway, alpha, start, commencement, birth, aurora, authorship, outset, exordium, preface, instep, jump-off, lead-off, venue

ابتدا (اسم)
beginning, start, outset

جملات نمونه

1. at the outset
در آغاز

2. Certain problems were apparent from the outset.
[ترجمه ترگمان]برخی مشکلات از ابتدا آشکار بودند
[ترجمه گوگل]برخی از مشکلات از ابتدا آشکار شد

3. I warned you at the outset not to trust him, and you wouldn't listen to me.
[ترجمه ترگمان]من در آغاز به تو اخطار کرده بودم که به او اعتماد نکنم و تو به حرفم گوش نمی کردی
[ترجمه گوگل]من از ابتدا به شما هشدار دادم که به او اعتماد نکنم و به من گوش ندهید

4. You made a mistake at the outset.
[ترجمه ترگمان]تو در آغاز اشتباه کردی
[ترجمه گوگل]شما ابتدا اشتباه کردید

5. Decide at the outset what kind of learning programme you want to follow.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا تصمیم بگیرید چه نوع برنامه ای را می خواهید دنبال کنید
[ترجمه گوگل]در ابتدا تصمیم بگیرید که چه نوع برنامه یادگیری را دنبال کنید

6. At the outset of her career she was full of optimism but not now.
[ترجمه ترگمان]در آغاز کارش پر از خوش بینی شده بود، اما نه حالا
[ترجمه گوگل]در ابتدای حرفه او او پر از خوش بینی بود، اما نه در حال حاضر

7. It was clear from the outset that there were going to be problems.
[ترجمه ترگمان]از ابتدا مشخص بود که مشکلاتی وجود دارد
[ترجمه گوگل]از همان ابتدا روشن بود که مشکلی وجود دارد

8. If at the outset I brave, ending is different.
[ترجمه ترگمان]اگر در ابتدا من شجاع بودم، پایانی متفاوت بود
[ترجمه گوگل]اگر در ابتدا شجاع باشم، پایان دادن به دیگران متفاوت است

9. From the outset it was clear that he was guilty.
[ترجمه ترگمان]از آغاز امر واضح بود که او گناهکار است
[ترجمه گوگل]از همان ابتدا روشن شد که او مجرم است

10. A little forward planning at the outset can save you a lot of expense.
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی کمی پیش رو در آغاز می تواند شما را به هزینه زیادی پس انداز کند
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی پیشین کمی در ابتدا می تواند هزینه زیادی را صرفه جویی کند

11. I told him at/from the outset I wasn't interested.
[ترجمه ترگمان]از همان ابتدا به او گفتم که علاقه ای ندارم
[ترجمه گوگل]من به او گفتم / از ابتدا من علاقه مند نبودم

12. The novel fascinates the reader from the outset.
[ترجمه ترگمان]این رمان خواننده را از ابتدا جذب می کند
[ترجمه گوگل]رمان از ابتدا خواننده را جذاب می کند

13. From the outset he had put his trust in me, the son of his old friend.
[ترجمه ترگمان]از آغاز آغاز اعتماد او به من، پسر دوست قدیمیش، اعتماد او را به من جلب کرده بود
[ترجمه گوگل]از ابتدا او اعتماد خود را به من، پسر دوست قدیمی خود گذاشته بود

14. Technical problems dogged our trip from the outset.
[ترجمه ترگمان]مشکلات فنی از ابتدا در سفر ما بود
[ترجمه گوگل]مشکلات فنی از سفر آغاز سفر ما بود

15. Almost from the outset, the extravaganza was beset with difficulties.
[ترجمه ترگمان]تقریبا از همان آغاز، نمایش پر زرق و برق به ستوه آمده بود
[ترجمه گوگل]تقریبا از همان ابتدا، عجیب و غریب با مشکلات مواجه شد

at the outset

در آغاز


پیشنهاد کاربران

( از ) اولش

نقطه شروع، آغاز، روز اول

سرآغاز

Cambridge

We use the phrase at / from the outset to .
mean from the start of something

Example
He made it clear from the outset that he wouldn't be staying long
از همون اول روشن کرد که خیلی منتظر نمی مونه

می تونیم از عبارات زیر هم به جای اوت سِت استفاده کنیم که هم معنی این کلمه هستن :


From the word go
Or
From the off

The whole project had been a disaster from
. the word go
کل پروژه از همون اول یه فاجعه شده بود.


@لَنگویچ


کلمات دیگر: