پرسه زدن
horsing around
پیشنهاد کاربران
مسخره بازی
مسخره بازی در آوردن
ورجه ورجه کردن، شیطونی کردن
He was horsing around in the kitchen and broke my favorite bowl
او در آشپزخانه ورجه ورجه میکرد و کاسه محبوب منو شکست
He was horsing around in the kitchen and broke my favorite bowl
او در آشپزخانه ورجه ورجه میکرد و کاسه محبوب منو شکست
شلنگ تخته انداختن
کلمات دیگر: