کلمه جو
صفحه اصلی

claustrophobia


معنی : مرض ترس از فضای تنگ ومحصور
معانی دیگر : (روان شناسی) ترس نابهنجار از بودن در جاهای تنگ و تاریک، تنگنا ترسی، طب مر­ ترس از فضای تنگ ومحصور

انگلیسی به فارسی

مشکوک، مرض ترس از فضای تنگ ومحصور


تنگناترس، (پزشکی) مرض ترس از فضای تنگ و محصور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: claustrophobic (adj.), claustrophobe (n.)
• : تعریف: an abnormal fear of being in closed or confined places.

- His claustrophobia had become so severe that he could no longer travel on airplanes.
[ترجمه هوشمند صفری] ترس از فضای کوچک او لنقدر زیاد بود که نمی توانست با هواپیما پرواز کند
[ترجمه داورپناه] ترس او از فضاهای بسته آنقدر شدید شده بود که دیگر نمی توانست سوار هواپیما شود.
[ترجمه ترگمان] claustrophobia انقدر شدید شده بود که دیگر نمی توانست به هواپیما سفر کند
[ترجمه گوگل] خلع سلاح او چنان شدید بود که دیگر نمی توانست در هواپیما سفر کند

• fear of enclosed spaces
claustrophobia is a fear of small or enclosed places.

مترادف و متضاد

مرض ترس از فضای تنگ و محصور (اسم)
claustrophobia

جملات نمونه

1. He suffers from claustrophobia so he never travels on underground trains.
[ترجمه داورپناه] او که به ترس از فضاهای بسته مبتلاست ، هیچگاه سوارِ قطارهای زیرزمینی نمی شود.
[ترجمه ترگمان]اون از claustrophobia رنج می برد واسه همین هیچوقت به قطارهای زیرزمینی سفر نمی کنه
[ترجمه گوگل]او از استرس زایی رنج می برد بنابراین هرگز در قطارهای زیرزمینی سفر نمی کند

2. He experienced feelings of claustrophobia from being in a small place.
[ترجمه ترگمان]او احساسات of را از بودن در یک مکان کوچک تجربه کرد
[ترجمه گوگل]او از احساس خستگی در مواجهه با موقعیت های کوچک برخوردار بود

3. She felt she had to escape from the claustrophobia of suburban family life.
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که باید از the زندگی خانوادگی حومه شهر بگریزد
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که مجبور به فرار از فریبندگی زندگی خانوادگی در حومه شده است

4. I hate lifts — they give me claustrophobia.
[ترجمه ترگمان] من از lifts متنفرم اونا از claustrophobia give
[ترجمه گوگل]من از آسانسور متنفرم - آنها به من زحمت می کشند

5. It was agoraphobia but felt like claustrophobia.
[ترجمه ترگمان]بیرون از ترس بود، اما احساس claustrophobia کرد
[ترجمه گوگل]این agoraphobia بود اما احساس claustrophobia

6. Although she definitely did suffer from claustrophobia, Sylvia was by no means the worst case I have seen.
[ترجمه ترگمان]اگر چه او مطمئنا از claustrophobia رنج می برد، به هیچ وجه بدترین موردی نبود که من دیده بودم
[ترجمه گوگل]اگر چه او قطعا از کولوتروفوبی رنج می برد، سیلویا به هیچ وجه بدترین حالت من بود

7. The heat, the insects, and the debilitating claustrophobia of those few terrifying days often returned to haunt him.
[ترجمه ترگمان]گرما، حشرات، و the debilitating آن چند روز وحشتناک اغلب به سراغش می آمدند
[ترجمه گوگل]گرما، حشرات و فریبندهای ناتوان کننده از آن چند روز وحشتناک اغلب او را تحریک می کردند

8. She had never suffered from claustrophobia, but right now she could imagine just how its victims felt.
[ترجمه ترگمان]او هرگز از claustrophobia رنج نبرده بود، اما اکنون می توانست تصور کند که قربانی آن چه احساسی دارد
[ترجمه گوگل]او هرگز از فتنه انگیزی رنج نبرد اما اکنون می تواند تصور کند که قربانیان چگونه احساس می کنند

9. To be here, to have this happening, the claustrophobia of their fatuous intrigues?
[ترجمه ترگمان]برای این که اینجا باشید، پیش از این که این اتفاق بیفتد، the of احمقانه آن ها؟
[ترجمه گوگل]برای اینکه اینجا باشیم، این اتفاق می افتد، فتنه انگیز از درگیری های فریبنده آنها؟

10. I have to fight against a feeling of claustrophobia here.
[ترجمه ترگمان]من باید با یک احساس از claustrophobia اینجا مبارزه کنم
[ترجمه گوگل]من باید در برابر یک احساس فتنه انگیز در اینجا مبارزه کنم

11. I was getting claustrophobia at my office at home.
[ترجمه ترگمان] من از office تو خونه تنگ شده بودم
[ترجمه گوگل]من در حال فریب دادن در خانه من بودم

12. The claustrophobia expresses their sense of the children being too close.
[ترجمه ترگمان]The بیانگر احساس خود از کودکان بسیار نزدیک است
[ترجمه گوگل]واضح است که واضح است که کودکان بیش از حد نزدیک هستند

13. In the claustrophobia of her parents' house she had no stimulus for creativity.
[ترجمه ترگمان]او در خانه پدر و مادرش هیچ انگیزه ای برای خلاقیت نداشت
[ترجمه گوگل]در فتوشاپ خانه والدین او هیچ تحریکی برای خلاقیت نداشت

14. People with claustrophobia have a horror of being trapped in the lift.
[ترجمه ترگمان]مردم از claustrophobia وحشت دارند که در آسانسور گیر کنند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به کولوتروفوبا وحشت دارند که در آسانسور به دام افتاده باشند

پیشنهاد کاربران

afreid of close places or dark

تنگنا ترس
the small stuffy room had begun to give him claustrophobia

Afraid of being in closed or confined space like elevators or traveling on the subway


The fear of being in close to places
ترس از در جای تنگ محصور شدن

تنگنا هراسی

The feeling of fear because of a small space that you can't
. be in it for very hours or minutes
احساس ترسی که بخاطر یک جای تنگ و کوچیکی هست


کلمات دیگر: