کلمه جو
صفحه اصلی

show up


معنی : حضور یافتن، کسی را لو دادن، حاضر شدن
معانی دیگر : (عامیانه) 1- وارد شدن، آمدن، (سروکله ی کسی) پیدا شدن 2- چشمگیر شدن، نمایان شدن، سر موقع حاضر شدن

انگلیسی به فارسی

حضور یافتن، سر و کله‌ی کسی پیدا شدن


چشمگیر شدن، نمایان شدن


نشان می دهد، حضور یافتن، کسی را لو دادن، حاضر شدن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to arrive at a place.
مترادف: arrive, come
مشابه: arise, get, report

- We waited, but he never showed up.
[ترجمه امیر] منتظر ماندیم اما او هرگز وارد نشد
[ترجمه نفس] منتظر ماندیم اما او اصلا حاضر نشد
[ترجمه امین] منتظر ماندیم اما او هرگز نیامد.
[ترجمه صادق علیزاده] ما منتظر بودیم، اما اون هرگز پیداش نشد
[ترجمه Alireza] هر چه صبر کردیم، هیچ خبری ازش نشد.
[ترجمه فرانک] ما منتظر شدیم ولی سروکله ش هیچوقت پیدا نشد
[ترجمه ترگمان] منتظر بودیم، ولی پیداش نشد
[ترجمه گوگل] منتظر بودیم، اما او هرگز نشان نداد

• expose; appear, come

مترادف و متضاد

حضور یافتن (فعل)
show up

کسی را لو دادن (فعل)
show up

حاضر شدن (فعل)
show up

arrive, attend


Synonyms: appear, be conspicuous, be visible, blow in, come, get, get in, make an appearance, put in appearance, reach, show, stand out, turn up


Antonyms: be absent, depart, leave, miss


expose, embarrass


Synonyms: belittle, convict, debunk, defeat, discover, discredit, highlight, invalidate, lay bare, let down, mortify, pinpoint, put spotlight on, put to shame, reveal, shame, show in bad light, uncloak, undress, unmask, unshroud, worst


Antonyms: conceal, hide, secrete


جملات نمونه

1. Other vessels in the area show up on the ship's radar .
[ترجمه صادق] دیگر کشتی های مخزن در منطقه بر روی رادار کشتی نمایان میشود
[ترجمه ترگمان]کشتی های دیگر در این ناحیه در رادار کشتی ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]دیگر کشتی ها در این منطقه رادار رادیویی کشتی هستند

2. Hang the picture somewhere where it will show up to advantage.
[ترجمه ترگمان] عکسش رو جایی بذار که به نفع خودش باشه
[ترجمه گوگل]عکس را در جایی که آن را به نفع خود نشان می دهد

3. 'He probably won't show up. ' 'Don't be so negative. '
[ترجمه حامد] اون احتمالا [خودشو] نشون نمیده. اینقدر منفی [نگر] نباش.
[ترجمه ترگمان]او احتمالا خودش را نشان نمی دهد انقدر منفی نباش
[ترجمه گوگل]او احتمالا نشان نمی دهد '' خیلی منفی نیست '

4. He was liable to just show up without warning.
[ترجمه ترگمان]او ممکن بود بدون اخطار قبلی ظاهر شود
[ترجمه گوگل]او مسئول بود فقط بدون هشدار نشان دهد

5. Use a light colour which will show up on a dark background.
[ترجمه ترگمان]از یک رنگ نور استفاده کنید که در پس زمینه تاریک ظاهر خواهد شد
[ترجمه گوگل]از یک رنگ نور استفاده کنید که در پس زمینه تاریک نشان داده می شود

6. Scientists know that cancer may not show up for many years.
[ترجمه نازلی] دانشمندان می دانند که سرطان ممکن است تا سالها خود را نشان ندهد ( نهفته بماند ) .
[ترجمه ترگمان]دانشمندان می دانند که سرطان ممکن است سال ها ادامه پیدا کند
[ترجمه گوگل]دانشمندان می دانند که سرطان ممکن است برای سال ها نشان ندهد

7. There's no telling who is going to show up tonight.
[ترجمه ترگمان]معلوم نیست کی قراره امشب خودشو نشون بده
[ترجمه گوگل]هیچ حرفی برای گفتن ندارم که امشب در حال نمایش است

8. The drug does not show up in blood tests because it is effective in very small quantities.
[ترجمه ترگمان]این دارو در آزمون های خون ظاهر نمی شود چون در مقادیر بسیار کوچک موثر است
[ترجمه گوگل]این دارو در آزمایش خون نشان نمی دهد زیرا در مقادیر بسیار کمی موثر است

9. It was decent of you to show up today.
[ترجمه ترگمان] امروز خیلی لطف کردی که اومدی اینجا
[ترجمه گوگل]امروز شما خوب بودید

10. The fingertips on the glass show up in the sunlight.
[ترجمه ترگمان]نوک انگشتان روی شیشه در نور خورشید ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]نوک انگشتان روی شیشه در نور خورشید نشان داده می شود

11. We had 200 people show up for our seminar.
[ترجمه ترگمان]ما ۲۰۰ نفر برای سمینار خود حضور داشتیم
[ترجمه گوگل]ما 200 نفر را برای سمینار ما به نمایش گذاشتیم

12. You could wait till Doomsday and he'd never show up.
[ترجمه ترگمان]تا قیامت صبر کنی و دی گه خودشو نشون نده
[ترجمه گوگل]شما می توانید تا روز قیامت صبر کنید و او هرگز نشان نمی دهد

13. The silver inlays show up as pale areas because they are denser than brass to X-rays.
[ترجمه ترگمان]The های نقره به شکل مناطق رنگ پریده نمایش داده می شوند چون they از برنج با اشعه ایکس هستند
[ترجمه گوگل]جواهرات نقره به عنوان مناطق نازک به نظر می رسند، زیرا آنها چگال تر از برنج به اشعه ایکس است

14. He might show up later, but I doubt it.
[ترجمه ترگمان]ممکنه بعدا خودشو نشون بده، ولی شک دارم
[ترجمه گوگل]او ممکن است بعدا ظاهر شود، اما من شک دارم

15. More generally, water will show up from a distance by catching and reflecting light from the sky.
[ترجمه حامد] عموماً [در بیشتر موارد]، آب از طریق گرفتن و بازتاب نور آسمان، ا از فاصله دور نمایان می شود.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، آب با گرفتن و انعکاس نور از آسمان ظاهر خواهد شد
[ترجمه گوگل]به طور کلی، آب با فاصله گرفتن از نور و بازتاب نور از آسمان، از فاصله دور می شود

پیشنهاد کاربران

ظاهر شدن - خودنمایی کردن

"show means "appearance put on with intention to deceive
he show me up
در واقع به معنی " او نقاب را از چهره من بالا زد یا اینکه من را لو داد"
دست منو رو کرد .
give show away
با کنار زدن نقاب چهره اصلی منو را فاش کرد .

ظاهر شدن، خود را نشان دادن


حضور بهم رساندن

حضور یافتن

show somebody up خط و نشان کشیدن برای کسی



سر قرار حاضر شدن ( بیشتر برای قرار ملاقات )

رسیدن به مکانی، کسی را لو دادن یا خجالت زده کردن

حاضر شدن

حقیر نشان دادن


آفتابی شدن

رسیدن به جایی ( به جهتِ ملحق شدن به فرد یا افرادی )

Show up:
( خودمونی ) ( به جهت ملحق شدن به افراد، مخصوصا به طور غیر منتظره یا دیر ) از راه رسیدن - اومدن

Cambridge:👇👇
to arrive somewhere in order to join a group of people, especially late or unexpectedly.

Eg: a lot of people are still hoping a rescue boat's gonna show up.
خیلی از افراد هنوز امیدوارند که قایق نجات از راه میرسه.

سر و کله کسی در جایی پیدا شدن
آفتابی شدن

ایستادگی و مقاومت کردن

رویت شدن، حضور یافتن، جایی پیدا شدن ( عامیانه ) ، آفتابی شدن

arrive in a place where somebody is waiting for you
for example: she didn't show up till the next morning
او تا صبح روز بعد آفتابی نشد

بغیر از �رسیدن یا سرو کله پیدا شدن�
به معنی �باعث شرمنده شدن کسی شدن � هم هست

اشاره کردن، اشاره شدن

به طور کلی show up یعنی حاضر شدن
We waited all day and he never showed up.
show someone upمترادف میشه با embarrass شخصی را خجالت زده کردن
The girl showed her friend up by doing all of her homework on time.

خودت رو نشون دادن
ظاهر شدن

to show up for some one
از کسی حمابت کردن.

وقتی تو فارسی بعد اینکه یه نفر دیر میاد میگن
" آقا بالاخره تشریفشون رو آوردن!"
وقتی یهویی چشمت به جمال یه نفر روشن میشه
مهم ترین معنی معنیش تو یک همچین موقعیتی هست وگرنه توی کاربرد های دیگه اش مثلا کلمه appear میتونه به جاش به کار برده بشه

پز دادن

show ( someone ) up
کسی رو پیش دیگران شرمنده کردن
باعث خجالت کسی شدن
he showed me up in front of my friends
اون منو پیش دوستام شرمنده کرد/ اون پیش دوستام باعث خجالت من شد

ابراز کردن

Turn up

show up for حمایت کردن

جلوه کردن

تظاهر کردن


کلمات دیگر: