کلمه جو
صفحه اصلی

alacrity


معنی : چابکی، نشاط
معانی دیگر : اشتیاق، انبساط خاطر، میل و رغبت، چالاکی، تندی، طرب

انگلیسی به فارسی

نشاط، چابکی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: willing promptness.
مترادف: celerity, dispatch, promptitude, promptness, readiness, willingness
متضاد: dilatoriness, procrastination
مشابه: expedition, swiftness

- He responded to her request for volunteers with alacrity.
[ترجمه ترگمان] او به درخواست خود برای داوطلبان با چابکی واکنش نشان داد
[ترجمه گوگل] او به درخواست او برای داوطلبان با خیرخواه پاسخ داد

(2) تعریف: speed or liveliness.
مترادف: briskness, liveliness, speed, sprightliness, vim, vivacity
متضاد: languor, sluggishness
مشابه: animation, celerity, vigor, vitality

- She performed her gymnastic routine with such alacrity that it seemed to end before it began.
[ترجمه ترگمان] کار gymnastic را با چنان سرعتی انجام می داد که انگار قبل از شروع کار به پایان رسیده بود
[ترجمه گوگل] او اجرای روحیه ژیمناستیک خود را با چنین خیرخواهانه ای انجام داد که به نظر می رسید قبل از آن پایان یابد

• eagerness; readiness
if you do something with alacrity, you do it quickly and eagerly; a formal word.

مترادف و متضاد

liveliness; promptness


چابکی (اسم)
celerity, activity, agility, dexterity, alacrity, legerity, adroitness

نشاط (اسم)
alacrity, esprit, vivacity, exhilaration, mirth, merriment, spree, hilarity, jazz, splore

Synonyms: alertness, avidity, briskness, cheerfulness, dispatch, eagerness, enthusiasm, expedition, fervor, gaiety, hilarity, joyousness, promptitude, quickness, readiness, speed, sprightliness, willingness, zeal


Antonyms: apathy, aversion, disinclination, dullness, indifference, reluctance, slowness, unwillingness


جملات نمونه

1. she opened the door with alacrity
با اشتیاق در را باز کرد.

2. They accepted the offer with alacrity.
[ترجمه ترگمان]با کمال میل این پیشنهاد را پذیرفتند
[ترجمه گوگل]آنها این پیشنهاد را با احتیاط پذیرفتند

3. They fell on the sandwiches with alacrity.
[ترجمه ترگمان]آن ها با چابکی و چابکی روی ساندویچ افتادند
[ترجمه گوگل]آنها در ساندویچ با سستی سقوط کردند

4. He accepted her offer with alacrity.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد او را با رغبت پذیرفت
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد خود را با احتیاط پذیرفت

5. She accepted the money with alacrity.
[ترجمه ترگمان]پول را با رغبت پذیرفت
[ترجمه گوگل]او پول را با احتیاط پذیرفت

6. With alacrity Surkov reminded us of their hope that we would host a conference in Great Britain.
[ترجمه ترگمان]با رغبت Surkov به ما یادآوری کرد که ما میزبان کنفرانسی در بریتانیای کبیر خواهیم بود
[ترجمه گوگل]با سرگیجه، سرکوب به ما یادآوری امیدواری کرد که ما یک کنفرانس در بریتانیا برگزار کنیم

7. The offer was accepted with alacrity and Harry has been writing these little vignettes for the paper ever since.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد پذیرفته شد و هری این کتاب ها را از آن زمان به بعد روی کاغذ نوشت
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد با خیرخواهی پذیرفته شد و هری از آن زمان تاکنون این ضرب المثل های کوچک را برای این مقاله نوشته است

8. The alacrity with which northerners enlisted for military service whenever warfare flared up on the Border speaks for itself.
[ترجمه ترگمان]The که شمالی برای خدمت سربازی به خدمت گرفته بودند هر زمان که جنگ بر سر مرز شعله ور می شد برای خودش حرف می زد
[ترجمه گوگل]هرچند که سرزمین های ساحلی که برای خدمت سربازی در نظر گرفته شده اند، هر زمان که جنگ در مرز گشوده شود، برای خودش سخن می گوید

9. She obeyed with alacrity.
[ترجمه ترگمان]او با چابکی اطاعت کرد
[ترجمه گوگل]او با اطمینان اطاعت کرد

10. She accepted with alacrity.
[ترجمه ترگمان]با کمال میل قبول کرد
[ترجمه گوگل]او با احتیاط پذیرفت

11. He took with alacrity and never looked back.
[ترجمه ترگمان]او با چابکی حرکت می کرد و هیچ وقت به عقب نگاه نمی کرد
[ترجمه گوگل]او با احتیاط و هرگز نگاه نکرد

12. Monsters resuscitate with the same alacrity as angels.
[ترجمه ترگمان]هیولاها با همان چابکی فرشتگان زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]هیولاها با همان بلایی که به عنوان فرشته ها به سر می برند احیا می شوند

13. Packages are delivered with alacrity.
[ترجمه ترگمان]بسته ها با اشتیاق تحویل داده می شوند
[ترجمه گوگل]بسته با تحویل تحویل داده می شود

14. Mr. Rushworth stepped forward with alacrity to tell him the agreeable news.
[ترجمه ترگمان]آقای راشورث با چابکی جلو آمد تا خبره ای خوش را برایش تعریف کند
[ترجمه گوگل]آقای راشورث به سمت جلو حرکت کرد تا خبرهای دلپذیر را به او بگوید

She opened the door with alacrity.

با اشتیاق در را باز کرد.


پیشنهاد کاربران

شتاب
Briskness

شور و اشتیاق

شور و نشاط/// چابکی

چابکی. نشاط


کلمات دیگر: