عجله دارد، هجوم بردن، برسر چیزی پریدن، خیز زدن
rushing
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. a thought rushing into his mind
اندیشه ای که با سرعت به مغزش خطور می کرد
پیشنهاد کاربران
با عجله
جریان
تند، شدید - خروشان، مواج
گذر سریع، یورش، حمله
( گیاه شناسی ) نی بوریا، بوریا، انواع گیاهان خانواده سمار، یک پر کاه، جزئی، حمله، یورش، حرکت شدید، ازدحام مردم، جوی، جویبار، هجوم بردن، برسر چیزی پریدن، کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
هجوم
moving quickly
با عجله . به سرعت . سریع
Do very quicly
مواج و خروشان
خروشان
کلمات دیگر: