1. He has clearly not been chastened by his thirteen days in detention.
[ترجمه ترگمان]او به روشنی سیزده روز بازداشت خود را تنبیه نکرده است
[ترجمه گوگل]او به طور واضح توسط سیزده روز بازداشتش متهم نشده است
2. She has been chastened by all kinds of experiences in life.
[ترجمه ترگمان]او همه تجربه های زندگی را تنبیه کرده است
[ترجمه گوگل]او توسط تمام تجربیات زندگی به قتل رسیده است
3. He felt suitably chastened and apologized.
[ترجمه ترگمان]او تنبیه خوبی شد و عذرخواهی کرد
[ترجمه گوگل]او احساس راحتی کرد و عذرخواهی کرد
4. Party workers have returned to their home towns, chastened by their overwhelming defeat.
[ترجمه ترگمان]کارگران حزبی به شهرهای اصلی خود بازگشته و با شکست شدید خود تنبیه شدند
[ترجمه گوگل]کارگران حزب به شهرهای اصلی خود بازگشته اند، که توسط شکست قریب الوقوعشان محکوم شده اند
5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
6. From this chastening experience he learnt some useful lessons.
[ترجمه ترگمان]از این تجربه chastening درس های مفیدی یاد گرفت
[ترجمه گوگل]از این تجربه قصاص او برخی از درس های مفید را آموخت
7. A chastened Agassi flew home for a period of deep contemplation.
[ترجمه ترگمان]برای یک دوران تفکر عمیق به سوی خانه پرواز کرد
[ترجمه گوگل]یک Agassi متاهل برای یک دوره تفکر عمیق به خانه رفت
8. He was chastened by his failure.
[ترجمه ترگمان]از کار افتادن او تنبیه می شد
[ترجمه گوگل]او توسط شکست خود محکوم شد
9. She gave them a chastening lecture.
[ترجمه ترگمان]او به آن ها یک سخنرانی طولانی داد
[ترجمه گوگل]او به آنها یک سخنرانی قصاص داد
10. chasten a proud spirit.
[ترجمه ترگمان]یک روح مغرور برای کار کردن
[ترجمه گوگل]یک روحیه افتخار بزنید
11. He was chastened by the traffic accident; he had nearly died.
[ترجمه ترگمان]از تصادف رانندگی یاد گرفته بود؛ نزدیک بود بمیرد
[ترجمه گوگل]او توسط تصادف تصادف محکوم شد؛ او نزدیک به مرگ بود
12. The President now seems a more chastened and less confident politician than when he set out a week ago.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور اکنون به نظر می رسد که سیاست مدار chastened و confident از زمانی است که یک هفته پیش شروع به کار کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور امروز به نظر می رسد یک سیاستمدار سخت تر و کمتر اعتماد به نفس از زمانی که او یک هفته پیش
13. He was chastened by the defeat and determined to work harder in future.
[ترجمه ترگمان]او با شکست تنبیه شد و تصمیم گرفت در آینده سخت تر کار کند
[ترجمه گوگل]او توسط شکست شکست خورد و مصمم به کار سخت تر در آینده بود
14. His style was chastened by study of great writers.
[ترجمه ترگمان]سبک او به وسیله مطالعه نویسندگان بزرگ تنبیه شد
[ترجمه گوگل]سبک او توسط مطالعه نویسندگان بزرگ فریب خورده بود
15. Age has chastened his violent temper.
[ترجمه ترگمان]دوران خوی خشن او را تنبیه کرده است
[ترجمه گوگل]عصر خشم خود را به قتل رسانده است