1. runaway inflation
تورم مهار نشدنی
2. a runaway horse
اسب فراری
3. a runaway marriage
ازدواج دختر و پسر فراری
4. they made their runaway together
آنها باهم فرار کردند.
5. controlled inflation is a different breed of cat from runaway inflation
تورم اقتصادی مهار شده با تورم لجام گسیخته خیلی فرق دارد.
6. Don't let your imagination run away with you .
[ترجمه A.A] اجازه نده توسط خودت رویاهایت گریزان شوند
[ترجمه ترگمان]نذار قوه تخیل تو با تو فرار کنه
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید تخیل شما با شما فرار کند
7. You're letting your imagination run away with you.
[ترجمه ترگمان]تو اجازه دادی که تخیل تو با تو فرار کنه
[ترجمه گوگل]شما اجازه می دهید تخیل شما با شما فرار کند
8. The thief had run away when the policemen came.
[ترجمه ترگمان]دزد وقتی سروکله پلیس پیدا شد فرار کرده بود
[ترجمه گوگل]زمانی که پلیس آمد، دزد فرار کرد
9. Her first impulse was to run away.
[ترجمه ترگمان]اولین فکری که به ذهنش رسید این بود که فرار کند
[ترجمه گوگل]اولین ضربه او به فرار بود
10. I don't want you to run away with the impression that all I do is sign cheques all day.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم با این فکر که تمام روز چک هام را امضا می کنم، فرار کنی
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم شما را با این تصور که تمام کارهایی که من انجام می دهم، امتحان کنید، تمام روز است
11. Many girls who run away to London eventually go on the streets.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دخترانی که به لندن می روند در نهایت به خیابان ها می روند
[ترجمه گوگل]بسیاری از دخترانی که در نهایت به لندن فرار می کنند، در خیابان ها می روند
12. He just wanted to run away and hide.
[ترجمه ترگمان]اون فقط می خواست فرار کنه و قایم بشه
[ترجمه گوگل]او فقط می خواست فرار کند و پنهان شود
13. She wanted to run away and hide.
[ترجمه ترگمان]می خواست فرار کنه و قایم بشه
[ترجمه گوگل]او می خواست فرار کند و پنهان شود
14. The robber tried to run away but a man tackled him.
[ترجمه ترگمان]راهزن سعی کرد فرار کند اما مردی به او حمله کرد
[ترجمه گوگل]دزد سعی کرد فرار کند اما یک مرد با او برخورد کرد
15. I had to run away from my creditor whom I made a usurious loan.
[ترجمه ترگمان]من مجبور شدم از creditor که از او وام می گرفت فرار کنم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم که از وام دهنده ی من فرار کنم که من وام های وحشی را ساختم
16. Zeal without knowledge is a runaway horse.
[ترجمه ترگمان]شور و شوق، اسب فراری است
[ترجمه گوگل]زنا بدون دانش اسب فراری است
17. The runaway bus eventually came to a standstill when it rolled into a muddy field.
[ترجمه ترگمان]سرانجام اتوبوس فراری متوقف شد و به زمین گل آلود فرو رفت
[ترجمه گوگل]در نهایت اتوبوس فراموش نشدنی هنگامی که به یک میدان گل آلود رانده شد، به حالت ایستاده متوقف شد
18. A runaway bus/horse caused chaos on the streets.
[ترجمه ترگمان]یک اتوبوس \/ اسب فراری در خیابان ها هرج و مرج ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]یک اتوبوس / اسب فراری موجب هرج و مرج در خیابان ها شده است
19. Runaway inflation has depreciated the Russian currency.
[ترجمه ترگمان]تورم فراری واحد پول روسیه را کاهش داده است
[ترجمه گوگل]تورم فرار موجب کاهش ارزش پول روسیه شده است
20. He was trampled to death by a runaway horse.
[ترجمه ترگمان]اسب فراری را لگدمال می کرد
[ترجمه گوگل]او توسط یک اسب فراری به قتل رسید
21. Our Grand Sale in June was a runaway success.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین فروش ما در ماه ژوئن یک موفقیت فراری بود
[ترجمه گوگل]فروش بزرگ ما در ماه ژوئن یک موفقیت فراموش نشدنی بود
22. The band's new album has been a runaway success.
[ترجمه ترگمان]آلبوم جدید گروه یک موفقیت فراری بوده است
[ترجمه گوگل]آلبوم جدید این گروه موفق به فرار شد
23. A runaway car rolled down a hill and crashed into ten cars.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین فراری از تپه ای سرازیر شد و به ده اتومبیل برخورد کرد
[ترجمه گوگل]یک ماشین فراری به پایین تپه ریخت و ده ماشین را سقوط کرد
24. The film was a runaway success .
[ترجمه ترگمان]فیلم یک موفقیت فراری بود
[ترجمه گوگل]این فیلم موفقیت بزرگی بود
25. The runaway car careered into a bench, hitting an elderly couple.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل فراری به یک نیمکت برخورد کرد و به زوجی مسن برخورد کرد
[ترجمه گوگل]ماشین فراری به یک نیمکت رسید و به زوج سالخورده رسید
26. A runaway car came hurtling towards us.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین فراری به طرف ما آمد
[ترجمه گوگل]یک ماشین فراری به ما عصبانی شد
27. Runaway inflation will depress the economy.
[ترجمه ترگمان]تورم فراری اقتصاد را افسرده می کند
[ترجمه گوگل]تورم فرار اقتصاد را کاهش خواهد داد
28. The runaway horse was cornered in a field.
[ترجمه ترگمان]اسب فراری در یک میدان گیر افتاده بود
[ترجمه گوگل]اسب فراری در یک میدان زاویه دید
29. The runaway burrowed himself into the haystack.
[ترجمه ترگمان]فراری خود را در انبار کاه فرو کرد
[ترجمه گوگل]فراری به خودش خیره شد
30. The runaway cattle pounded down the hill.
[ترجمه ترگمان]گله فراری از تپه سرازیر شد
[ترجمه گوگل]گاو فراری به تپه افتاد