کلمه جو
صفحه اصلی

exhilarated

انگلیسی به فارسی

هیجان زده، نشاط دادن، شادمان کردن، روح بخشیدن، خوشی دادن


انگلیسی به انگلیسی

• joyful, merry; enlivened

جملات نمونه

1. the bright sunshine and the variegated flowers exhilarated him
آفتاب درخشان و گل های رنگارنگ او را سرحال آورد.

2. We felt exhilarated by our walk along the beach.
[ترجمه ترگمان]وقتی در امتداد ساحل قدم می زدیم احساس خوشحالی می کردیم
[ترجمه گوگل]ما با پیاده روی در کنار ساحل احساس خستگی می کنیم

3. The cold weather exhilarated the walkers.
[ترجمه ترگمان]هوای سرد و بی روح واکر را شاد کرد
[ترجمه گوگل]آب و هوای سرد واکرها را تحریک می کند

4. Dan felt strangely exhilarated by the day's events.
[ترجمه ترگمان]دن از وقایع روز به نحو عجیبی ذوق زده شده بود
[ترجمه گوگل]دن احساسات عجیب و غریب را در حوادث روز انجام داد

5. He felt strangely exhilarated by the brisk, blue morning.
[ترجمه ترگمان]آن روز صبح به طرز عجیبی شاد و سرحال بود
[ترجمه گوگل]او صبح آفتابی و آبی به طرز شگفت انگیزی احساس کرد

6. I felt exhilarated after a morning of skiing.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک روز اسکی، احساس خوشحالی کردم
[ترجمه گوگل]بعد از یک صبح اسکی از احساس خسته شدم

7. I felt very exhilarated after my day at the ocean.
[ترجمه ترگمان]بعد از روزم توی اقیانوس احساس خوشحالی کردم
[ترجمه گوگل]بعد از روز من در اقیانوس احساس خشنودی کرد

8. Speed had always exhilarated him.
[ترجمه ترگمان]سرعت همیشه او را خوشحال کرده بود
[ترجمه گوگل]سرعت همیشه او را هیجان زده کرد

9. It throbbed with a tender almost exhilarated fatigue.
[ترجمه ترگمان]قلبش از فرط خستگی به لرزه افتاد
[ترجمه گوگل]با خستگی خفیف تقریبا بی نظیر خسته شدم

10. In full view, the new father feels exhilarated, says Gottlieb.
[ترجمه ترگمان]گوتلیب گفت: به طور کامل، پدر جدید احساس نشاط می کند
[ترجمه گوگل]Gottlieb می گوید که در تمام لحظات، پدر جدید احساس آرامش می کند

11. For two years Jim was alternately exhilarated and terrified by the prospect of dedicating his life to the Church.
[ترجمه ترگمان]برای مدت دو سال، جیم به طور متناوب از امید اختصاص دادن زندگی خود به کلیسا به وجد آمده بود
[ترجمه گوگل]برای دو سال جیم به طور متناوب هیجان زده و وحشت زده با چشم انداز زندگی خود را به کلیسا اختصاص داده است

12. Am I more exhilarated or depressed by such spectacular waste of energy?
[ترجمه ترگمان]آیا من از این ضایعات شگفت انگیز انرژی، خوشحال یا افسرده هستم؟
[ترجمه گوگل]آیا من با چنین اتلاف چشمگیری از انرژی بیش از حد هیجان زده یا افسرده هستم؟

13. They looked both sly and exhilarated, as though they were off to some party that would end in tears.
[ترجمه ترگمان]هر دو موذی و شاد به نظر می رسیدند، گویی به گروهی که اشک از آن سرازیر می شدند بیرون آمده بودند
[ترجمه گوگل]آنها هر دو خجالتی و هیجان زده بودند، مثل اینکه آنها به بعضی از حزب هایی که اشک می ریزند خاموش می شدند

14. Immediately after the birth she had felt exhilarated by relief, triumph and joy at having produced a living, perfect baby.
[ترجمه ترگمان]بلافاصله پس از زایمان، احساس نشاط، پیروزی و شادی در او پدید آمد که یک بچه زنده و عالی تولید کرده بود
[ترجمه گوگل]بلافاصله پس از تولد او احساس آرامش، پیروزی و لذت بردن از داشتن یک کودک زنده و کامل را احساس کرد

پیشنهاد کاربران

very happy, animated, or elated.
شاد
سرحال
سرزنده
خوشحال
سرکیف

نشاط دادن،
شادمان کردن


کلمات دیگر: